من عاشق یک مافیا شدم
#من_عاشق_یک_مافیا_شدم
#Part21
خون داشت ازش میرفت
ا/ت:خوب نیست زخمت همین جور بمونه
به زور از جاش بلند شد با همون سردی تو چشماش خیره شد بهم
جونگکوک:انتظار داری به حرف یه ه.ر.ز.ه گوش بدم؟تهیونگ ببرش اتاقش
ویو ا/ت
حرفش مثل تیری صاف خورد وسط قلبم...سکوتی کردم و پشتمو کردم بهشو از اونجا دور شدم تهیونگ هم دنبالم اومد و گفت:
تهیونگ:ا/ت خوبی؟من که بهت گفتم طوری رفتار کن که جونگکوک دوست داره نباید بر خلاف میل جونگکوک رفتار میکردی!
ا/ت:رفتم بغل تهیونگ و همينجوری گریه کردم و گفتم تهیونگ من کار اشتباهی نکردم اون کای عوضی به من نزدیک شد و همون لحظه یهو جونگکوک اومد فکر کرد که من به کای نزدیک شدم حالا چه کار کنم تهیونگ(با گریه)
تهیونگ:ا/ت من با جونگکوک حرف میزنم ولی تا اون موقع باید داخل اتاقت باشی و بيرون نیای
ا/ت:باشه تهیونگ(با گریه)
رفتم داخل اتاق خواستم لباسی که پوشیدم رو دربیارم که در باز شد......
#Part21
خون داشت ازش میرفت
ا/ت:خوب نیست زخمت همین جور بمونه
به زور از جاش بلند شد با همون سردی تو چشماش خیره شد بهم
جونگکوک:انتظار داری به حرف یه ه.ر.ز.ه گوش بدم؟تهیونگ ببرش اتاقش
ویو ا/ت
حرفش مثل تیری صاف خورد وسط قلبم...سکوتی کردم و پشتمو کردم بهشو از اونجا دور شدم تهیونگ هم دنبالم اومد و گفت:
تهیونگ:ا/ت خوبی؟من که بهت گفتم طوری رفتار کن که جونگکوک دوست داره نباید بر خلاف میل جونگکوک رفتار میکردی!
ا/ت:رفتم بغل تهیونگ و همينجوری گریه کردم و گفتم تهیونگ من کار اشتباهی نکردم اون کای عوضی به من نزدیک شد و همون لحظه یهو جونگکوک اومد فکر کرد که من به کای نزدیک شدم حالا چه کار کنم تهیونگ(با گریه)
تهیونگ:ا/ت من با جونگکوک حرف میزنم ولی تا اون موقع باید داخل اتاقت باشی و بيرون نیای
ا/ت:باشه تهیونگ(با گریه)
رفتم داخل اتاق خواستم لباسی که پوشیدم رو دربیارم که در باز شد......
۱۰.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.