Part 3
Part 3
(ویو ات )
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم دیدم ساعت ۸ یک ساعت وقت داشتیم سریع رفتم لیا رو بیدار کردم بعدش یه دوش گرفتم و لباسام رو پوشیدم(اسلایدبعدی) رفتیم بیرون
ات: الان چجوری تاکسی پیدا کنیم
لیا :پیاده بریم
ات :خیلی راهه
(ویو کوک )
صبح با صدا زدن های تهیونگ بیدار شدم
تهیونگ: پاشو دیگههههه
کوک: چیه( خوابالو )
تهیونگ: پاشو بریم دنبال ات و لیا
کوک :باشه تو برو ماشین رو آماده کن
(ویو کوک )
یه دوش گرفتم یه تیشرت و شلوارک مشکی پوشیدم ساختمون بستم عطر تلخمو زدم رفتن پایین
کوک: تو با ماشین خودت برو دنبال لیا منم با ماشین خودم میرم دنبال ات
تهیونگ: چه بهتر
کوک: اوکی من برم
(ویو ات)
منتظر تاکسی بودیم که یهو اون دوتا پسری که تو فرودگاه بودن اومدن وایسادن جلو مون
کوک :میتونم امروز من ببرمتون
ات: چ..چی من
کوک: کسه دیگه ای به جز تو اینجاست
ات به لیا نگاه میکنه میبینه اون با تهیونگ رفته سوار ماشین شده
ات :بی فانوسسسس( به فارسی )
کوک: چ..چی
ات :اوه هیچی
کوک: نگفتی میای باهام یانه
ات : هعی باشه چون فقط داره دیرم میشه
کوک: یس (آروم )
ات: چی
کوک: هیچی
(ویو ات )
اون پسره در رو برام باز کرد رفتم نشستم تو ازم آدرس جایی که میخواستم برم رو پرسید منم بهش گفتم تو راه بودیم که ازم پرسید
کوک :اسمت اته
ات: تو اسمه منو از کجا میدونی
کوک: میدونم دیگه
ات: اها یادم رفته بود مافیایی اسمت جئون جانکوک بود
کوک: اوهوم میتونی کوک صدام بزنی
ات: باش
کوک: ازم نمی ترسی
ات :چرا باید بترسم
کوک: چون مافیا ام
ات :اتفاقا من مافیا ها رو خیلی دوست دارم
کوک: پس منم دوست داری
ات: عه این چه سوالیه
کوک: خب دیگه بگو دوستم داری
ات: ميگما من دو دقیقه دیدمت هنوز نمی شناسمت
کوک :خب ببین من کوکم ۲۸ سالمه مافیا ام تک فرزندم یه دوست دارم اسمش تهیونگ همینی که دوستتو برد از فردا هم خودم میام دنبالت
ات اوممم ها چییی
کوک: از فردا خودم میاد دنبالت
ات :منم گفتم نه
کوک: منم میگم اره
ات: گگگگگ
کوک: کیوت خر (آروم )
ات: کره خیلی قشنگه
کوک: اولین بارته میای
ات: اوهوم از بچگی خیلی دوستش داشتم خیلی قشنگه
کوک: امشب وقت داری
ات: براچی
کوک: بگو ببینم وقت داری
ات: اره
کوک: اوکی ساعت ۷ آماده باش میام دنبالت
ات: یاخدااا ( به فارسی )
کوک: ببخشید ترجمه میکنی
ات :(میخنده )
ات: گفتم یا خدا
کوک: ایرانیی
ات: اوهوم
کوک :نمیدونستم دختر های ایرانی آنقدر خوشگلن
ات :(خجالت میکشه)
کوک : ایران چجور جاییه دوست دارم یه بار بیام
ات :بیا خودم میبرمت کلی جایه دیدنی داره
کوک: اوهوم
کوک: بفرما رسیدیم
ات: مرسییی
کوک :خواهش میکنم
(ویو کوک )
قلبم خیلی تند میزد آخه چه دختر کیوتیی بود باید به زودی مال خودم کنمش
(ویو ات )
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم دیدم ساعت ۸ یک ساعت وقت داشتیم سریع رفتم لیا رو بیدار کردم بعدش یه دوش گرفتم و لباسام رو پوشیدم(اسلایدبعدی) رفتیم بیرون
ات: الان چجوری تاکسی پیدا کنیم
لیا :پیاده بریم
ات :خیلی راهه
(ویو کوک )
صبح با صدا زدن های تهیونگ بیدار شدم
تهیونگ: پاشو دیگههههه
کوک: چیه( خوابالو )
تهیونگ: پاشو بریم دنبال ات و لیا
کوک :باشه تو برو ماشین رو آماده کن
(ویو کوک )
یه دوش گرفتم یه تیشرت و شلوارک مشکی پوشیدم ساختمون بستم عطر تلخمو زدم رفتن پایین
کوک: تو با ماشین خودت برو دنبال لیا منم با ماشین خودم میرم دنبال ات
تهیونگ: چه بهتر
کوک: اوکی من برم
(ویو ات)
منتظر تاکسی بودیم که یهو اون دوتا پسری که تو فرودگاه بودن اومدن وایسادن جلو مون
کوک :میتونم امروز من ببرمتون
ات: چ..چی من
کوک: کسه دیگه ای به جز تو اینجاست
ات به لیا نگاه میکنه میبینه اون با تهیونگ رفته سوار ماشین شده
ات :بی فانوسسسس( به فارسی )
کوک: چ..چی
ات :اوه هیچی
کوک: نگفتی میای باهام یانه
ات : هعی باشه چون فقط داره دیرم میشه
کوک: یس (آروم )
ات: چی
کوک: هیچی
(ویو ات )
اون پسره در رو برام باز کرد رفتم نشستم تو ازم آدرس جایی که میخواستم برم رو پرسید منم بهش گفتم تو راه بودیم که ازم پرسید
کوک :اسمت اته
ات: تو اسمه منو از کجا میدونی
کوک: میدونم دیگه
ات: اها یادم رفته بود مافیایی اسمت جئون جانکوک بود
کوک: اوهوم میتونی کوک صدام بزنی
ات: باش
کوک: ازم نمی ترسی
ات :چرا باید بترسم
کوک: چون مافیا ام
ات :اتفاقا من مافیا ها رو خیلی دوست دارم
کوک: پس منم دوست داری
ات: عه این چه سوالیه
کوک: خب دیگه بگو دوستم داری
ات: ميگما من دو دقیقه دیدمت هنوز نمی شناسمت
کوک :خب ببین من کوکم ۲۸ سالمه مافیا ام تک فرزندم یه دوست دارم اسمش تهیونگ همینی که دوستتو برد از فردا هم خودم میام دنبالت
ات اوممم ها چییی
کوک: از فردا خودم میاد دنبالت
ات :منم گفتم نه
کوک: منم میگم اره
ات: گگگگگ
کوک: کیوت خر (آروم )
ات: کره خیلی قشنگه
کوک: اولین بارته میای
ات: اوهوم از بچگی خیلی دوستش داشتم خیلی قشنگه
کوک: امشب وقت داری
ات: براچی
کوک: بگو ببینم وقت داری
ات: اره
کوک: اوکی ساعت ۷ آماده باش میام دنبالت
ات: یاخدااا ( به فارسی )
کوک: ببخشید ترجمه میکنی
ات :(میخنده )
ات: گفتم یا خدا
کوک: ایرانیی
ات: اوهوم
کوک :نمیدونستم دختر های ایرانی آنقدر خوشگلن
ات :(خجالت میکشه)
کوک : ایران چجور جاییه دوست دارم یه بار بیام
ات :بیا خودم میبرمت کلی جایه دیدنی داره
کوک: اوهوم
کوک: بفرما رسیدیم
ات: مرسییی
کوک :خواهش میکنم
(ویو کوک )
قلبم خیلی تند میزد آخه چه دختر کیوتیی بود باید به زودی مال خودم کنمش
- ۴۴.۴k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط