کامنت این پست حتما بخونید
part:6
عشق ابدی
فردا صبح از خواب پاشدم. ساعتو نگاه کردم ساعت11صبح بود پاشدم رفتم کارای لازمو انجام دارم(wc) یه دوش20دقیقه ای گرفتم ساعت11:30بود اومدم سریال نگاه کردم ساعت12:20شد اومدم غذا درست کردم ساعت1شد غذارو خوردم و جمع کردم دوربینمو برداشتم و عکسایی که تکی از اعضا گرفته بودم رو اوردم داشتم نگاه میکردم یهو عکس جیمین اومد قلبم داشت تند تند میزد بعدش اومدم دوربینمو گذاشتم کنار و رفتم1قسمت سریال دیدم بعد دیدم ساعت2:30گفتم نیم ساعت دیگه کوک گل رو برام میاره بعدش اومدم لباسی که میخواستمو اتو کردم10دقیقه مونده بود تا کوک بیاد بعد یهو صدای در زدن اومد بعد درو باز کردم دیدم کوکه گل رو زودتر اورده بود همونجا پولشو بهش دادم بعدش به کوک گفتم بیاد داخل اما گفت کار دارم و رفت منم گل رو بو کردم خیلی بوی خوبی میداد گلو گذاشتم کنار و رفتم خونرو تمیز کردم2ساعت وقت برد دیگه ساعت5عصر بود اومدم کم کم اماده شم ساعت5:45دقیقه بود منم اماده بودم بعدش اومدم گل رو برداشتم و به سمت کافه حرکت کردم وقتی رسیدم کافه دیدم خیلی خوشگله بعدش رفتم داخل کافه دیدم جیمین نشسته و باهم حرف زدیم و من کل رو به جیمین دادم جیمین جوابو ازم میخواست اما من هی حرفو عوض میکردم تا یهو جیمین......
حمایت یادت نره(بدون شرایط)
عشق ابدی
فردا صبح از خواب پاشدم. ساعتو نگاه کردم ساعت11صبح بود پاشدم رفتم کارای لازمو انجام دارم(wc) یه دوش20دقیقه ای گرفتم ساعت11:30بود اومدم سریال نگاه کردم ساعت12:20شد اومدم غذا درست کردم ساعت1شد غذارو خوردم و جمع کردم دوربینمو برداشتم و عکسایی که تکی از اعضا گرفته بودم رو اوردم داشتم نگاه میکردم یهو عکس جیمین اومد قلبم داشت تند تند میزد بعدش اومدم دوربینمو گذاشتم کنار و رفتم1قسمت سریال دیدم بعد دیدم ساعت2:30گفتم نیم ساعت دیگه کوک گل رو برام میاره بعدش اومدم لباسی که میخواستمو اتو کردم10دقیقه مونده بود تا کوک بیاد بعد یهو صدای در زدن اومد بعد درو باز کردم دیدم کوکه گل رو زودتر اورده بود همونجا پولشو بهش دادم بعدش به کوک گفتم بیاد داخل اما گفت کار دارم و رفت منم گل رو بو کردم خیلی بوی خوبی میداد گلو گذاشتم کنار و رفتم خونرو تمیز کردم2ساعت وقت برد دیگه ساعت5عصر بود اومدم کم کم اماده شم ساعت5:45دقیقه بود منم اماده بودم بعدش اومدم گل رو برداشتم و به سمت کافه حرکت کردم وقتی رسیدم کافه دیدم خیلی خوشگله بعدش رفتم داخل کافه دیدم جیمین نشسته و باهم حرف زدیم و من کل رو به جیمین دادم جیمین جوابو ازم میخواست اما من هی حرفو عوض میکردم تا یهو جیمین......
حمایت یادت نره(بدون شرایط)
- ۶.۶k
- ۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط