Part 71

Part 71

(پرش زمانی به روز عروسی )



(ویو ات)
صبح با صدا زدن های تهیونگ از خواب بیدار شدم



ات: چیشده (خوابالو )


تهیونگ: اهم چیزی نشده فقط امروز عروسیمونه




ات: چیی جیغغغغغغغ من آماده نیستیم





تهیونگ: آروم باش لباساتو بپوش تا ببرمت ارایشگاه



ات :باشه



(ویو ات)
مثل جت رفتم لباسامو پوشیدم و رفتم پایین دیدم تهیونگ داره بهم میخنده


ات ؛چرا میخندی



تهیونگ: موهاتو دیدی



رفتم تو آینه دیدم مثل جنگل آمازون شده بود سریع یه شونه برداشتم و افتادم به جونشون




ات: آمدم بریم



تهیونگ:( یه بوسه رو لبای ات میزاره)



تهیونگ: بریم بیبی گرل



ات: خر (ذوق )




(نیم ساعت بعد)



تهیونگ: رسیدیم هر وقت کارت تموم شد بهم زنگ بزن بیام دنبالت



ات: باشه خدافظ



تهیونگ: یه چیزی یادت نرفته




ات: چی؟؟؟



تهیونگ:( به لباش اشاره میکنه)


ات :(خنده )



(ویو ات)
سرمو بردم نزدیکش و آروم لبامو گذاشتم رو لباش مک میزد دستشو دور کمرم حلقه کرد منم دستمو دور گردنش حلقه کردم و ادامه دادیم



(بعد از ۵ مین )



ات :ایی لبام کنده شد





تهیونگ: آخه خیلی خوش مزن


ات:( میخنده )




ات :من باید برم دیگه بای بای



تهیونگ: کیوت خرررر( آروم )



ات: شنیدمااا



تهیونگ: ده برو دیگه (خنده )

ات: باش باش
دیدگاه ها (۱)

Part 72

Part 73

Part 70

Part69

دیدار اول ..

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط