The eyes that were painted for me

The eyes that were painted for me...
"چشمانی که برایم نقاشی شدند"


part ۲۹


یورا به‌جای جواب
قدم جلو آمد.

نور چترش
به رنگ خاکستری درآمد،
خطرناک‌تر.


> «널… 없애면… 그는 다시 나에게 돌아와.»
(اگه تو رو حذف کنم… اون دوباره به من برمی‌گرده.)



جیمین عقب افتاد.
نه برای محافظت از خودش،
بلکه از تو.

– دست از سرش بردار!

صدایش شکست،
اما لرزشی از قدرت در آن بود.

یورا چترش را بالا آورد.
کمی،
اما همان «کمی» کافی بود تا دیوارها ترک بردارند.

سنگ‌ها از اطراف شروع به ریختن کردند.
صدای شکستن
صداهای پیاپی
مثل استخوان‌های پوسیده.

جیمین تو را کشید سمت دیوار.
آغوشش دورت محکم شد.

– ببخش…

نفسش بریده بود.

– ببخش که نتونستم جلوشو بگیرم…
من خیلی ضعیفم.

صورتش را گرفتی.
نگاهش را محکم نگه داشتی.


– تو ضعیف نیستی.

– هستم…

– چون اگر ضعیف بودی… یورا انقدر ازت نمی‌ترسید.


این جمله
مثل آتش در هوای سرد پخش شد.

سایه‌ی یورا
برای اولین‌بار
پُر نور شد،
نه از قدرت،
از خشم.

سنگ‌ها ترک برداشتند.
زمین لرزید.
بادِ سفید مثل شعله‌ای معکوس دور شما پیچید.


> «그만…!»
(کافیه!)



چتر بالا رفت،
نور سفیدش،
مثل چاقویی زنده
به سمت شما نشانه رفته بود.

جیمین فریاد زد:

– نه! دست از سرش بردار!

اما قبل از اینکه نور به تو برسد،
چیزی درونت
جرقه زد.

نه نور.
نه سایه.
نه قدرت.
نه نیروی جادویی.

احساس.

یک درد عمیق
که از قلبت برخاست،
به گلویت رسید،
به چشم‌هایت هجوم آورد.

و تو
فریاد نزدی.
اسم کسی را هم صدا نزدی.

تنها چیزی که گفتی،
با صدایی موج‌دار،
اما پر از حقیقت،
این بود:

– من باهاش می‌مونم. به هر قیمتی.

نور سفید
به تو خورد،
اما فرو نرفت.
دفع شد.
مثل برخورد با چیزی نامرئی
چیزی قوی‌تر از سایه.

یورا عقب رفت.
چترش لرزید.
لباس سفیدش موج برداشت.

و تو
فهمیدی.

او
از تو نمی‌ترسید…
بلکه از چیزی که تو در جیمین بیدار کرده بودی
وحشت داشت.

چیزی که هنوز نامی نداشت،
اما وجود داشت.




ادامه دارد......
خب فکر کنم متوجه شدید یورا کیه ؟
فردا نیستم پس نمیتونم ادامه فیک بزارم امیدوارم از پارتا حمایت کنید منم بزودی بقیشو میزارم
دیدگاه ها (۴۴)

یلداتون مبارک باش...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط