PART11
(ویو جیمین)
نمیدونم چم شده بود و کارام دست خودم نبود بورام یه جور دیگه به نظرم میرسید دلم میخواست برای یه بارم که شده با اون امتحانش کنم سعی کردم جلو خودم و بگیرم اما بورام سکسی تر از اونی بود که بشه تحمل کرد آروم آروم سمتش قدم برمیداشتم متوجه حرف هایی که میزدم نمیشدم حتی نمیدونستم دارم چی کار میکنم فقط میخواستم بدن اون و لخت ببینم
(ویو بورام)
کمی درد داشتم به سختی میتونستم بدنم و تکون بدم به دیوار تکیه داده بودم سعی میکردم بلندشم اما بی فایده بود جیمین قدم های آرومی به سمت من برمیداشت و لب زد: او لعنتی فکر نمیکردم اینقدر سکسی باشی
_تو.....تو حالت خوب نیست
+تا حالا به این خوبی نبودم دلم میخواد حداقل یک بار با تو امتحانش کنم
_الان..الان دیگه .... مطمئن شدم...حالت خوب نیست جیمین ما.....ما دوتا ..گونه مختلف...هستیم...نمیتونیم جفت بشیم(با ترس البته یکم درد داره)
+برام مهم نیست فقط میخوام یه شب و با تو بگذرونم
خودشو نزدیک صورتم کرد و لباشو تا جایی که میشد به سمت گوشم مایل کرد جوری که حتی اگه لبم میزد میفهمیدم چی میگفت و آروم لب زد خودت لباس هات رو درمیاری یا دست به کار بشم با این حرفش قطره ای اشک از گوشه چشم چکید بدنم نیمه بی حس بود میتونستم تکون بخورم اما قدرت اینکه جیمین و از خودم دور کنم یا جلوش رو بگیرم و نداشتم براید استایل بقلم کرد و من و گزاشت روی تخت و روم خیمه زد دستش و سمت اولین دکمه پیراهنم برد به سختی دستم و روی دستش گذاشتم و گفتم:جیمین ازت خواهش میکنم خواهش میکنم این کارو با من نکن به خاطر بغض ته گلوم صدام میلرزید اما جیمین بدون توجه به حرف من به کارش ادامه داد
شرط ها ❤️
لایک:30
کامنت:30
🫂🫂
نمیدونم چم شده بود و کارام دست خودم نبود بورام یه جور دیگه به نظرم میرسید دلم میخواست برای یه بارم که شده با اون امتحانش کنم سعی کردم جلو خودم و بگیرم اما بورام سکسی تر از اونی بود که بشه تحمل کرد آروم آروم سمتش قدم برمیداشتم متوجه حرف هایی که میزدم نمیشدم حتی نمیدونستم دارم چی کار میکنم فقط میخواستم بدن اون و لخت ببینم
(ویو بورام)
کمی درد داشتم به سختی میتونستم بدنم و تکون بدم به دیوار تکیه داده بودم سعی میکردم بلندشم اما بی فایده بود جیمین قدم های آرومی به سمت من برمیداشت و لب زد: او لعنتی فکر نمیکردم اینقدر سکسی باشی
_تو.....تو حالت خوب نیست
+تا حالا به این خوبی نبودم دلم میخواد حداقل یک بار با تو امتحانش کنم
_الان..الان دیگه .... مطمئن شدم...حالت خوب نیست جیمین ما.....ما دوتا ..گونه مختلف...هستیم...نمیتونیم جفت بشیم(با ترس البته یکم درد داره)
+برام مهم نیست فقط میخوام یه شب و با تو بگذرونم
خودشو نزدیک صورتم کرد و لباشو تا جایی که میشد به سمت گوشم مایل کرد جوری که حتی اگه لبم میزد میفهمیدم چی میگفت و آروم لب زد خودت لباس هات رو درمیاری یا دست به کار بشم با این حرفش قطره ای اشک از گوشه چشم چکید بدنم نیمه بی حس بود میتونستم تکون بخورم اما قدرت اینکه جیمین و از خودم دور کنم یا جلوش رو بگیرم و نداشتم براید استایل بقلم کرد و من و گزاشت روی تخت و روم خیمه زد دستش و سمت اولین دکمه پیراهنم برد به سختی دستم و روی دستش گذاشتم و گفتم:جیمین ازت خواهش میکنم خواهش میکنم این کارو با من نکن به خاطر بغض ته گلوم صدام میلرزید اما جیمین بدون توجه به حرف من به کارش ادامه داد
شرط ها ❤️
لایک:30
کامنت:30
🫂🫂
۸.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.