ادامه تکپارتی
کوک: ا/ت لباسای گرم پوشیده بود و نشست توی ماشین*
ا/ت: از الان میگم..
کوک: بله بله سِرم مِرُم نداریم..منم تلاشمو میکنم که نزارم!
ا/ت: نخیرم ما شرط گذاشتیم
کوک: بله و منم تلاشمو میکنم!
ا/ت: جونگگک کوکککک
کوک: با این صدات چه جیگرییی شدی.." جونگگک کوکککک"خنده*
ا/ت: زهرمارر
کوک: دستشو گرفتم*.. قول دادم بهت.استرس نگیر!
ا/ت: باش
* بیمارستان*
دکتر: دو گزینه دارید:..سرم..واکسن
ا/ت: ( بلند) صد البته واکسن
کوک: ..خواستم یکم اذیتش کنم رو به دکتر ( چشمک) سرم رو انتخاب میکنیم
دکتر: حتما..
ا/ت: عع..عع؟.. آقا من مریضم چرا به حرف این گوش میدید؟
دکتر: آقا صلاحتون رو میخواد..( دوست کوکم هستم)
ا/ت: صلاحش بخوره تو سرش..من نمیخوام!
کوک: ا/ت..بدو بریم اتاق!
ا/ت:..( دست به سینه)
کوک: عجله کن!..انداختمش رو کولم و بردمش تو اتاق*.. از شدت ترس زد زیر گریه و بهم مشت میزد و التماسم میکرد وقتی هیونگ با واکسن اومد خشکش زد*.. خیلییی بیششعورییی جئونن..خیلییی بیشعورییی..صبر کن!.. صبر کن!.. دارم برات!
کوک: با هیونگ زدیم زیر خنده ولی میدونستم که با این کارم به فاک ابدی رفتم)..
دکتر: آستینتو بزن بالا* با برخورد الکل سرد به پوستم مور مورم شد با سوزشش فهمیدم سوزن وارد بدنم شد*.. فوری کشید بیرون و پنبه روگذاشت روش*.. این واکسن رو به من میزدن اینجارو با خاک یکسان میکردم..با خودم میفتم کاشکی سرم میزدم بهتر بود..
ا/ت: سرم خط قرمزه منه!
کوک: وقتی هیونگ رفت جلوش زانو زدم* بهتری؟ ( جدی)
ا/ت:..
کوک: جوابمو بدع!
ا/ت: من با تو هیچ حرفی ندارم جئون!..اونطوری برات زار میزدم؟!..توهم عین خیالت نبود..میدونستی تو چه حالی بودم؟.. قلبم داشت میوفتاد تو دهنم! ( بغض و عصبانی)
کوک: من که معذرت خواستم!
ا/ت: بزار بریم خونه!
ادمین: صداهای نعره های کوک رو از حموم میشنویم!
ا/ت: از الان میگم..
کوک: بله بله سِرم مِرُم نداریم..منم تلاشمو میکنم که نزارم!
ا/ت: نخیرم ما شرط گذاشتیم
کوک: بله و منم تلاشمو میکنم!
ا/ت: جونگگک کوکککک
کوک: با این صدات چه جیگرییی شدی.." جونگگک کوکککک"خنده*
ا/ت: زهرمارر
کوک: دستشو گرفتم*.. قول دادم بهت.استرس نگیر!
ا/ت: باش
* بیمارستان*
دکتر: دو گزینه دارید:..سرم..واکسن
ا/ت: ( بلند) صد البته واکسن
کوک: ..خواستم یکم اذیتش کنم رو به دکتر ( چشمک) سرم رو انتخاب میکنیم
دکتر: حتما..
ا/ت: عع..عع؟.. آقا من مریضم چرا به حرف این گوش میدید؟
دکتر: آقا صلاحتون رو میخواد..( دوست کوکم هستم)
ا/ت: صلاحش بخوره تو سرش..من نمیخوام!
کوک: ا/ت..بدو بریم اتاق!
ا/ت:..( دست به سینه)
کوک: عجله کن!..انداختمش رو کولم و بردمش تو اتاق*.. از شدت ترس زد زیر گریه و بهم مشت میزد و التماسم میکرد وقتی هیونگ با واکسن اومد خشکش زد*.. خیلییی بیششعورییی جئونن..خیلییی بیشعورییی..صبر کن!.. صبر کن!.. دارم برات!
کوک: با هیونگ زدیم زیر خنده ولی میدونستم که با این کارم به فاک ابدی رفتم)..
دکتر: آستینتو بزن بالا* با برخورد الکل سرد به پوستم مور مورم شد با سوزشش فهمیدم سوزن وارد بدنم شد*.. فوری کشید بیرون و پنبه روگذاشت روش*.. این واکسن رو به من میزدن اینجارو با خاک یکسان میکردم..با خودم میفتم کاشکی سرم میزدم بهتر بود..
ا/ت: سرم خط قرمزه منه!
کوک: وقتی هیونگ رفت جلوش زانو زدم* بهتری؟ ( جدی)
ا/ت:..
کوک: جوابمو بدع!
ا/ت: من با تو هیچ حرفی ندارم جئون!..اونطوری برات زار میزدم؟!..توهم عین خیالت نبود..میدونستی تو چه حالی بودم؟.. قلبم داشت میوفتاد تو دهنم! ( بغض و عصبانی)
کوک: من که معذرت خواستم!
ا/ت: بزار بریم خونه!
ادمین: صداهای نعره های کوک رو از حموم میشنویم!
- ۲۹.۶k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط