وقتی بخاطر ی سگ قهر کرده بود
وقتی بخاطر ی سگ قهر کرده بود
پارت ۱
هیسو و جیهوب داشتن تلویزیون نگاه میکردن
هیسو:جیهوپ؟؟
هوپی: بله عشقم؟؟
هیسو:میگم برام سگ میگیری؟؟
هوپی:وا سگ من خوشم نمیاد..
هیسو: ولی با یونتان که که خوب بازی میکنی و دوستش داری؟؟
هوپی:عاره خب اون سگ باهالیه ولی دوست ندارم که نگه دارم
هیسو:تو نگه نمیداری که من نگه میدارم
هوپی: عخشم ،دلت بچه میخواد بگو خو سگ برا چیته اخهههه؟
هیسو:ولی من سگ میخوام*بغض*
هوپی: باشه بابا میگیرم ولی اگه اذیت کنه دوباره برشمیگردونماااااا
هیسو: باشههههه*ذوق*
پس بریم دیگه
هوپی:الاننن؟؟؟؟؟
هیسو:عاره من الان میخوامممممم
هوپی:*خندید*باشه بابا من برم حاضر شم
هوپی و هیسو رفدن حاضر شدن که برن
رفتن به جایی که هیسو اون سگ کیوتو دیده بود
فروشنده: بفرمایید؟؟
هیسو: من اون سگو میخوام
فروشنده: قیمتش بالاست هاا؟
هوپی:*نگاه به هیسو*اشکال نداره شما بیارینش
فروشنده رفت اوک سگو اورد
فروشنده:خب بفرمایید
هوپی:ممنون
هیسو بالاخره اون سگس که دوست داشت و خرید و رفتن داخل ماشین نشستن
هوپی:راضی شدی خانمم؟؟
هیسو:بلهههههه *خنده و ذوق*
هوپی:خب دیگه بریم
رفدن رسیدن خونه
هیسو:اوخ خوشگل بریم بازی کنیم
هیسو بدون توجه به اوپی رفت خونه
هوپی وقتی میدید هیسو خوشحاله ،خوشحال میشد ولی از این میترسید که هیسو بهش بی توجهی کنه
ی هفته بعد:/
هوپی ویو:
تو این ی هفته هیسو اصلا بهم محل نمیزاره
واقعا از این کارش ناراحتم چرا اینطوری میکنه؟؟
هوپی:هیسووو؟؟
هیسو:بلههههه؟
هوپی: بیا اینجا کارت دارم..
هیسو که تو اتاق بود داد زد :من کار دارم تو بیا
هوپی رفت داخل اتاق دید هیسو با سگش که اسمشم گذاشته بود جسی داره بازی میکنه
هوپی:*عصبانی*
کارت اینه نه؟؟
هیسو: خوب عاره دیگه دارم با سگم بازی میکنم
هوپی که دیگه صبرش لبریز شده بود داد زد :
دیگه بسه خسته شدم
همین الان میری این سگو گم و گورش میکنی نمیدونم چیکارش میکنی فقط از جلو چشمم دورش کن *داد*
هیسو که ترسیده بود گفت:نمیخوام
سگ خودمه با تو که کاری نداره
هوپی:با من کاری نداره اصلا به خودت توجه کردی؟؟
از وقتی این سگ اومده تو خونمون به من توجه میکنی ؟؟(بچم🥺)
اصلا پرسیدی که حالت خوبه یا نه؟؟
اصلن میدونی من چیکار میکنم؟؟*همرو با داد میگه*
جیهوپ اینو گفت و کتشو برداشت و از خونه زود بیرون
(اسلاید اخر عکس سگه)
پارت ۱
هیسو و جیهوب داشتن تلویزیون نگاه میکردن
هیسو:جیهوپ؟؟
هوپی: بله عشقم؟؟
هیسو:میگم برام سگ میگیری؟؟
هوپی:وا سگ من خوشم نمیاد..
هیسو: ولی با یونتان که که خوب بازی میکنی و دوستش داری؟؟
هوپی:عاره خب اون سگ باهالیه ولی دوست ندارم که نگه دارم
هیسو:تو نگه نمیداری که من نگه میدارم
هوپی: عخشم ،دلت بچه میخواد بگو خو سگ برا چیته اخهههه؟
هیسو:ولی من سگ میخوام*بغض*
هوپی: باشه بابا میگیرم ولی اگه اذیت کنه دوباره برشمیگردونماااااا
هیسو: باشههههه*ذوق*
پس بریم دیگه
هوپی:الاننن؟؟؟؟؟
هیسو:عاره من الان میخوامممممم
هوپی:*خندید*باشه بابا من برم حاضر شم
هوپی و هیسو رفدن حاضر شدن که برن
رفتن به جایی که هیسو اون سگ کیوتو دیده بود
فروشنده: بفرمایید؟؟
هیسو: من اون سگو میخوام
فروشنده: قیمتش بالاست هاا؟
هوپی:*نگاه به هیسو*اشکال نداره شما بیارینش
فروشنده رفت اوک سگو اورد
فروشنده:خب بفرمایید
هوپی:ممنون
هیسو بالاخره اون سگس که دوست داشت و خرید و رفتن داخل ماشین نشستن
هوپی:راضی شدی خانمم؟؟
هیسو:بلهههههه *خنده و ذوق*
هوپی:خب دیگه بریم
رفدن رسیدن خونه
هیسو:اوخ خوشگل بریم بازی کنیم
هیسو بدون توجه به اوپی رفت خونه
هوپی وقتی میدید هیسو خوشحاله ،خوشحال میشد ولی از این میترسید که هیسو بهش بی توجهی کنه
ی هفته بعد:/
هوپی ویو:
تو این ی هفته هیسو اصلا بهم محل نمیزاره
واقعا از این کارش ناراحتم چرا اینطوری میکنه؟؟
هوپی:هیسووو؟؟
هیسو:بلههههه؟
هوپی: بیا اینجا کارت دارم..
هیسو که تو اتاق بود داد زد :من کار دارم تو بیا
هوپی رفت داخل اتاق دید هیسو با سگش که اسمشم گذاشته بود جسی داره بازی میکنه
هوپی:*عصبانی*
کارت اینه نه؟؟
هیسو: خوب عاره دیگه دارم با سگم بازی میکنم
هوپی که دیگه صبرش لبریز شده بود داد زد :
دیگه بسه خسته شدم
همین الان میری این سگو گم و گورش میکنی نمیدونم چیکارش میکنی فقط از جلو چشمم دورش کن *داد*
هیسو که ترسیده بود گفت:نمیخوام
سگ خودمه با تو که کاری نداره
هوپی:با من کاری نداره اصلا به خودت توجه کردی؟؟
از وقتی این سگ اومده تو خونمون به من توجه میکنی ؟؟(بچم🥺)
اصلا پرسیدی که حالت خوبه یا نه؟؟
اصلن میدونی من چیکار میکنم؟؟*همرو با داد میگه*
جیهوپ اینو گفت و کتشو برداشت و از خونه زود بیرون
(اسلاید اخر عکس سگه)
۴۴.۵k
۰۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.