☆♡پارت: ۶۲♡☆
☆♡پارت: ۶۲♡☆
سردرد شدیدی داشتم و گیج میزدم! خواستم بلندشم که ببینم کجام که متوجه دستی شدم که دورم حلقه شده بود!!
سویونگ: جونگ کوک شی؟!
خواستم بلندشم و از تو تخت بیام بیرون که حلقه دستشو دورم محکم تر کرد و نزاشت بلندشم!...
سویونگ: جونگ کوک شی!.. جونگ کوک شی!!
جونگ کوک یکم تکون خورد...
جونگ کوک: بزار یکم دیگه ام بخوام..(خوابالو)
سویونگ: جونگ کوک شی حداقل بزار من برم بعد خودت بگیر بخواب!
جونگ کوکم که انگار یکم گیج میزد تو حال خودش نبود.. سرشو از رو بالشت بلند کرد و چشماشو یکم باز کرد و دور و بر و نگا کرد... چشمش که به من خورد و تازه متوجه من شد یهو عین برق گرفته ها بلند شد!
جونگ کوک: من اینجا چی کار می کنم؟!
سویونگ: نمی دونم هیچی یادم نمیاد!!
از روی تخت اومدیم پایین...
جونگ کوک: فک کنم دیشب خیلی مست کرده بودیم... بعد دیگه بقیه اشو یادم نمیاد!
سویونگ: اخه من چرا مشروب خوردم؟!! من هروقت مشروب میخورم خل و چل میشم و فرداش هیچی یادم نمیاد!! الانم هیچی یادم نمیاد! اههه بیخیال اصلا درمورد اتفاق امروز به هیچکس چیزی نگو... اصلا کلا همه چیو فراموش کن!
جونگ کوک: باشه...
سویونگ رفت دستشویی دست و صورتشو شست و از اتاق رفت بیرون تا یکم هوا بخوره و اتفاق امروزو حضم کنه...
~جونگ کوک~
اخه من چطوری همه چیو فراموش کنم؟ اهه خوبه چیزی از دیشب یادش نمیاد! چطوری تونستم دیشب ی همچین هماقتی کنم و اون حرفارو بهش بزنم؟!
جونگ کوک همه چیزو یادش بود اما نمیخواست سویونگ از اتفاقات دیشب چیزی یادش بیاد...
*فلش بک به دیشب...*
بعد شام بود و میخواستن نوشیدنی رو بیارن...
جیمین: نوشیدنی هارو بیارین دیگه...
جیهوپ نوشیدنی هارو اورد و جیمین بازشون کرد و ریخت تو لیوانا و همه ی پیک برداشتن...
اعضا: به سلامتی!
و همه ی جرعه از نوشیدنیشون خوردن...
نامجون: سویونگ تو نمی خوری؟
سویونگ: نه مرسی من خیلی بد مستم سریع مست میشم و خل چل بازی در میارم بعد فرداش اصلا هیچی یادم نمیاد!
جونگ کوک: فقط ی ذره بخور به سلامتی اجرای امروزمون... ی ذره که چیزی نمیشه...
جیمین: اره با ی ذره چیزی نمیشه...
اینم از این پارت دلم نیومد تو خماری بزارمتون 💖
اما دیگه تا شرطا نرسه پارت بعد و نمیزارم راستی تو پارت بعد ی سوپرایز دارم براتون پس زودتر شرطا رو برسونید💖
شرطا:
لایک: ۴۵
کامنت: ۵۰
شرطارو زودتر برسونید😁🔪
سردرد شدیدی داشتم و گیج میزدم! خواستم بلندشم که ببینم کجام که متوجه دستی شدم که دورم حلقه شده بود!!
سویونگ: جونگ کوک شی؟!
خواستم بلندشم و از تو تخت بیام بیرون که حلقه دستشو دورم محکم تر کرد و نزاشت بلندشم!...
سویونگ: جونگ کوک شی!.. جونگ کوک شی!!
جونگ کوک یکم تکون خورد...
جونگ کوک: بزار یکم دیگه ام بخوام..(خوابالو)
سویونگ: جونگ کوک شی حداقل بزار من برم بعد خودت بگیر بخواب!
جونگ کوکم که انگار یکم گیج میزد تو حال خودش نبود.. سرشو از رو بالشت بلند کرد و چشماشو یکم باز کرد و دور و بر و نگا کرد... چشمش که به من خورد و تازه متوجه من شد یهو عین برق گرفته ها بلند شد!
جونگ کوک: من اینجا چی کار می کنم؟!
سویونگ: نمی دونم هیچی یادم نمیاد!!
از روی تخت اومدیم پایین...
جونگ کوک: فک کنم دیشب خیلی مست کرده بودیم... بعد دیگه بقیه اشو یادم نمیاد!
سویونگ: اخه من چرا مشروب خوردم؟!! من هروقت مشروب میخورم خل و چل میشم و فرداش هیچی یادم نمیاد!! الانم هیچی یادم نمیاد! اههه بیخیال اصلا درمورد اتفاق امروز به هیچکس چیزی نگو... اصلا کلا همه چیو فراموش کن!
جونگ کوک: باشه...
سویونگ رفت دستشویی دست و صورتشو شست و از اتاق رفت بیرون تا یکم هوا بخوره و اتفاق امروزو حضم کنه...
~جونگ کوک~
اخه من چطوری همه چیو فراموش کنم؟ اهه خوبه چیزی از دیشب یادش نمیاد! چطوری تونستم دیشب ی همچین هماقتی کنم و اون حرفارو بهش بزنم؟!
جونگ کوک همه چیزو یادش بود اما نمیخواست سویونگ از اتفاقات دیشب چیزی یادش بیاد...
*فلش بک به دیشب...*
بعد شام بود و میخواستن نوشیدنی رو بیارن...
جیمین: نوشیدنی هارو بیارین دیگه...
جیهوپ نوشیدنی هارو اورد و جیمین بازشون کرد و ریخت تو لیوانا و همه ی پیک برداشتن...
اعضا: به سلامتی!
و همه ی جرعه از نوشیدنیشون خوردن...
نامجون: سویونگ تو نمی خوری؟
سویونگ: نه مرسی من خیلی بد مستم سریع مست میشم و خل چل بازی در میارم بعد فرداش اصلا هیچی یادم نمیاد!
جونگ کوک: فقط ی ذره بخور به سلامتی اجرای امروزمون... ی ذره که چیزی نمیشه...
جیمین: اره با ی ذره چیزی نمیشه...
اینم از این پارت دلم نیومد تو خماری بزارمتون 💖
اما دیگه تا شرطا نرسه پارت بعد و نمیزارم راستی تو پارت بعد ی سوپرایز دارم براتون پس زودتر شرطا رو برسونید💖
شرطا:
لایک: ۴۵
کامنت: ۵۰
شرطارو زودتر برسونید😁🔪
۱۳.۰k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.