⛓عشق دوطرفه ۲۹🖤⛓
⛓عشق دوطرفه ۲۹🖤⛓
یه ۱ ساعتی خابیدم و چشمامو آروم آروم باز کردم و
جولی:ها!چا ....اینجا چه کار میکنی مگه نباید بیرون باشی؟
چا:زود اومدم خونه که ببینمت (با یه لبخند ملیح)
جولی:منم خیلی منتظرت بودم عشقم
چا:بلند شو بشین کارت دارم
جولی:آها باش
بلند شدم نشستم گردنبند از تو جیبش در آورد و دستشو برد پشت گردن و گردنبند انداخت به دور گردنم !
دستی روش کشیدم و گفتم
جولی:نباید زحمت میکشیدی چرا اخه من تورا همینجور دوست دارم
چا:اینکه چیزی نیس بعدا برات یه سوپرایز دارم
جولی:از این کارا نکن خجالت میکشم
چا:حاضرم واست دنیارا بخرم تا تو ر آرامش باشی
دستامو بوسید و بغلم کرد و بعدشم لبامو بوسید !
منم محکم بغلش کردم !
بعدش باهم خابیدیم و یه ۲ الی ۳ ساعتی شد من بلند شدم و چا هنوز خاب بود رفتم تو آشپز خونه یه چیزی برای شام درست کنم
دیدیم تهیونگ روی مبل خابیده بود و من رفتم براش از تو اون اتاق پتو بیارم که دیدیم سوفیا و کوکی باهم خابیدن
بعد از دیدین اون صحنه توی چشمام اشک جمع شد و با خودم گفتم
خدایا شکرت به اون چیزی که میخاستیم رسیدیم 🥺😭
رفتم از تو اتاق خودمون پتو آوردم و انداختم روش و موهاش از توی صورتش زدم کنار که یهو دستمو گرفت و گفت
جولی من عاشقتم لطفا تنهام نزار
با این حرف اشک هام میریخت و گفتم باش تنهات نمیزارم
....
یه ۱ ساعتی خابیدم و چشمامو آروم آروم باز کردم و
جولی:ها!چا ....اینجا چه کار میکنی مگه نباید بیرون باشی؟
چا:زود اومدم خونه که ببینمت (با یه لبخند ملیح)
جولی:منم خیلی منتظرت بودم عشقم
چا:بلند شو بشین کارت دارم
جولی:آها باش
بلند شدم نشستم گردنبند از تو جیبش در آورد و دستشو برد پشت گردن و گردنبند انداخت به دور گردنم !
دستی روش کشیدم و گفتم
جولی:نباید زحمت میکشیدی چرا اخه من تورا همینجور دوست دارم
چا:اینکه چیزی نیس بعدا برات یه سوپرایز دارم
جولی:از این کارا نکن خجالت میکشم
چا:حاضرم واست دنیارا بخرم تا تو ر آرامش باشی
دستامو بوسید و بغلم کرد و بعدشم لبامو بوسید !
منم محکم بغلش کردم !
بعدش باهم خابیدیم و یه ۲ الی ۳ ساعتی شد من بلند شدم و چا هنوز خاب بود رفتم تو آشپز خونه یه چیزی برای شام درست کنم
دیدیم تهیونگ روی مبل خابیده بود و من رفتم براش از تو اون اتاق پتو بیارم که دیدیم سوفیا و کوکی باهم خابیدن
بعد از دیدین اون صحنه توی چشمام اشک جمع شد و با خودم گفتم
خدایا شکرت به اون چیزی که میخاستیم رسیدیم 🥺😭
رفتم از تو اتاق خودمون پتو آوردم و انداختم روش و موهاش از توی صورتش زدم کنار که یهو دستمو گرفت و گفت
جولی من عاشقتم لطفا تنهام نزار
با این حرف اشک هام میریخت و گفتم باش تنهات نمیزارم
....
۱۵.۲k
۲۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.