رمان همزاد
رمان همزاد
پارت۱۲۳
همه دورهم نشسته بودیم و داشتیم چای و شیرینی ک آراز واسه خونه گرفته بود رو میخوردیم ک نور سریع گفت:
-عاعا فراموش کردم بگم
همه با سوال نگاش کردیم ک اشکان سریع گفت:
-داری مامان میشی
با حرف اشکان آدین با ذوق خندید ک همه گفتیم:آرههه
ک نور سریع گفت:نهه نههه
آدین یکی زد تو سر اشکانو گفت:بیشعور تو بیشتر از من عجله داری تا بابا بشم
اشکان:بدجور حداقل بابا بشی دست از زندگی من برداری
آدین:کور خوندی سه سال پابر جاست..
با تعجب نگاشون کردم و گفتم:بچه ها چه خبرع؟
اشکان صداشو نازک کرد و عین زنا گفت:وای خواهر نمیدونی ک این برادر زن ما چ نقشه های خطرناکی برام چیده
با تعحب ب آدین نگاه کردم و گفتم:
-این عمرن
آدین:این ب درخت میگن بی تربیت شخصیت نداری
اشکان با همون صدای نازک گفت:
-آره عزیز دل خواهر خبر نداری این پاستوریز زشتو چ شرطی برام نزاشته میگه سه سال باید با خواهر ترشیدش نامزد باشم
آدرینا:من ترشیدم
اشکان با تعجب نگاش کرد و گفت:نه عزیزم منظورم ب دختر همسایه بود
آدرینا:دختر همسایه!!
اشکان:من غلط کردم
همه به مسخره بازی این دوتا خندیدم ب نظر خودم آدین بهترین تصمیمو گرفته بود چون هنوز آدرینا سنو سالی نداره..
نور:حالا اجازه هست من حرفمو بزنم
تازه همه یادمون اومد نوری وجود داره ک میخواست چیزی بگه
-آره عشق من بفرما ب گوشیم
آدین:عشق منو درد
-دردو زهرمار
آدین:زهرمار وکوفت
-کوفت تو...
بچه ها:عه بسه دیگه
نور:نمیزارین حرفمو بزنم خواستم بهتون بگم امشب خواستگاری داریم..
آدرینا:خواستگاری واای چرا ب من نگفتین حالا چیکار کنم
نور:اگه بهت میگفتم خواستگاریته نمی اومدی کمک البته پشیمون شدم کاش بهت میگفتم حداقل ظرفام نابود نمیشد
آدرینا:اشکان تو میدونستی؟!
اشکان:آره فقط تو ماهور نمیدونستین ک البته میدونستم ماهور دهنش لقه نگفتم
-من دهن لقم؟؟
خلاصه دوباره کل کل من با اشکان شروع شد..
-نه آراز یکم ب سمت چپ نه سمت راست عه اصلا بلد نیستی
-وای ماهور خوبه دیگه جرا انقدر سخت میگیری
-نباید خوب باشه باید عالی باشه
-اووففف
-عاها حالا سمت راست نه بده سمت چپ
داشتیم تابلو های عکس آدین و نور رو میزاشتیم ولی بیشعورا چ عکسای داشتین..
ب دیوار نگاه کردم خیلی قشنگ شده بود مخصورصن وقتی روی عکسا چراغ های آویز کار گذاشتیم..عالی شده بود..نور و آدینو با دیدن دیوارهردوشون خیلی خوش شون اومد و با دیدن عکساشون شروع کرده بودن ب تجدید خاطرات ..
پارت۱۲۳
همه دورهم نشسته بودیم و داشتیم چای و شیرینی ک آراز واسه خونه گرفته بود رو میخوردیم ک نور سریع گفت:
-عاعا فراموش کردم بگم
همه با سوال نگاش کردیم ک اشکان سریع گفت:
-داری مامان میشی
با حرف اشکان آدین با ذوق خندید ک همه گفتیم:آرههه
ک نور سریع گفت:نهه نههه
آدین یکی زد تو سر اشکانو گفت:بیشعور تو بیشتر از من عجله داری تا بابا بشم
اشکان:بدجور حداقل بابا بشی دست از زندگی من برداری
آدین:کور خوندی سه سال پابر جاست..
با تعجب نگاشون کردم و گفتم:بچه ها چه خبرع؟
اشکان صداشو نازک کرد و عین زنا گفت:وای خواهر نمیدونی ک این برادر زن ما چ نقشه های خطرناکی برام چیده
با تعحب ب آدین نگاه کردم و گفتم:
-این عمرن
آدین:این ب درخت میگن بی تربیت شخصیت نداری
اشکان با همون صدای نازک گفت:
-آره عزیز دل خواهر خبر نداری این پاستوریز زشتو چ شرطی برام نزاشته میگه سه سال باید با خواهر ترشیدش نامزد باشم
آدرینا:من ترشیدم
اشکان با تعجب نگاش کرد و گفت:نه عزیزم منظورم ب دختر همسایه بود
آدرینا:دختر همسایه!!
اشکان:من غلط کردم
همه به مسخره بازی این دوتا خندیدم ب نظر خودم آدین بهترین تصمیمو گرفته بود چون هنوز آدرینا سنو سالی نداره..
نور:حالا اجازه هست من حرفمو بزنم
تازه همه یادمون اومد نوری وجود داره ک میخواست چیزی بگه
-آره عشق من بفرما ب گوشیم
آدین:عشق منو درد
-دردو زهرمار
آدین:زهرمار وکوفت
-کوفت تو...
بچه ها:عه بسه دیگه
نور:نمیزارین حرفمو بزنم خواستم بهتون بگم امشب خواستگاری داریم..
آدرینا:خواستگاری واای چرا ب من نگفتین حالا چیکار کنم
نور:اگه بهت میگفتم خواستگاریته نمی اومدی کمک البته پشیمون شدم کاش بهت میگفتم حداقل ظرفام نابود نمیشد
آدرینا:اشکان تو میدونستی؟!
اشکان:آره فقط تو ماهور نمیدونستین ک البته میدونستم ماهور دهنش لقه نگفتم
-من دهن لقم؟؟
خلاصه دوباره کل کل من با اشکان شروع شد..
-نه آراز یکم ب سمت چپ نه سمت راست عه اصلا بلد نیستی
-وای ماهور خوبه دیگه جرا انقدر سخت میگیری
-نباید خوب باشه باید عالی باشه
-اووففف
-عاها حالا سمت راست نه بده سمت چپ
داشتیم تابلو های عکس آدین و نور رو میزاشتیم ولی بیشعورا چ عکسای داشتین..
ب دیوار نگاه کردم خیلی قشنگ شده بود مخصورصن وقتی روی عکسا چراغ های آویز کار گذاشتیم..عالی شده بود..نور و آدینو با دیدن دیوارهردوشون خیلی خوش شون اومد و با دیدن عکساشون شروع کرده بودن ب تجدید خاطرات ..
۱۶.۹k
۲۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.