پارتصدبیستپنج غریبهآشنا

#پارت_صد_بیست_پنج #غریبه_آشنا
زینب
نمخواستم بیام،نمیخواستم دوباره سهون رو ببینم...ولی بزور آوردن منو با خودشون...ئونسو اومد باهامون حرف زد مثل همون چیزی که تو عکسا دیده بودم و مصاحبه ها رو گوش داده بودم مهربون بود...گفت بریم بشینیم تا کنسرت شروع بشهه اما قبل از اینکه برم من سه ن رو دیدم که اونجا بود بلند شد که بیاد پیشمون...نه من نمیخوام ببینمش

+تانیا من میخوام برم دستشوی،دستشویی کجاست؟
تانیا:نمیدونم
ئونسو:اون سمت سالن آخرش یه راه رو کوچیکی اونجا ست داخل اون راه رو یه در هست اون سرویس بهداشتیه
+مریی متوجه شدم

قبل از اینکه سهون ببینه منو رفتم تو دستشویی...هوففف خدا،کاش اصلا نمیومدم حدود نیم ساعتی میگذشت من هنوز تو دستشویی بودم که تلفنم زنگ زد،تانیا بود اول خواستم جواب ندم ولی ترسیدم نگران بشه،جواب دادم
+بله تانیا
-کدوم گوریی موندی کنسرت شروع شده ما اومدیم جایگاه ویژه زودباش بیا دیگهه
+خیلی خب
-همیننن الان بیا اینجا این مسخره بازی هارو هم تمومش کن

قطع کرد...حالا چیکار کنم...زشته تا اینجا اومدم ولی نرم...خودمو بزنم به مریضی بگم مسموم شدم...آره این خوبه،میرم اونجا به تانیا میگم حالم خوب نیست میخوام برگردم اونم میگه باشه برو...از دستشویی اومدم بیرون از یکی از مسئول های برگذاری کنسرت پرسیدم جایگاه ویژه رو نشوم دادن...دفتم اونجا نشستم،
تاتیا:مرده بودی داخل دستشویی
+تانیا:مثل اینکه یکم مسموم شدم
تانیا:واقعا عیبی نداره کنسرت تموم شد میریم دکتر
+نمیشه برم خونه
تانیا:نه خیررر،پس مسموم شدنت بهونست
+نه نه نه
تانیا:خودتو خر کن

اه باز این تانیا مچمو گرفت...سهون رفته بود رو استیج و حرف میزد...منم نشستم دیگه راه فرار ندارم سهون هم که رو استیجه اینجا نمیاد...با آرامش نشستم بیینم چی میگه
سهون:من بخاطر مشکلی که برام پیش اومده متاسفانه نمیتونم اجرا کنم،فک میکنم که اطلاع داشته باشید،اما مطمئن باشید این کنسرت از خوبی و کیفیتش اصلا کم نمیشه من فقط یه عضو کوچیک از این گروه و خانواده هستم،خانواده ای که با شما اکسوال ها خانواده شده نبودن من چیزی رو عوض نمیکنه وقتی میدونم شما هستید که حمایت میکنید از کسایی که عزیز تر از داداش هستن برای من و دختری که خیلی وقت نیست اومده اما همه ما خیلی دوسش داریم و خود من مثل یک خواهر کوچیک برام خیلی عزیزه...امروز حمایتش کنید،فک نکنید اون اومده که جای من رو بگیره نه اون امروز رو این استیج میاد که شما کمبودی احساس نکنید...دوستون دارم اکسوالا امید وارم امروز بهتون خوش بگذره...من دارم نگاهتون میکنم و از دیدن اقیانوس نقره ایه اکسوالا لذت میبرم،خوش بگذرونیدد،خداحافظ

کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
دیدگاه ها (۴)

#پارت_صد_بیست_شش #غریبه_آشنادست تکون داد و احترام گذاشت رفت ...

#پارت_صد_بیست_هفت #غریبه_آشناسهوننمیدونم چرا این دختره زینب ...

#پارت_صد_بیست_چهار #غریبه آشنائونسوبعد از حدود یه ماه تمرین ...

#پارت_صد_بیست_سه #غریبه_آشناتانیا+چته دیوانه ی روانییی آبرو...

لایو ویورس جونگکوک:🐰🐰: آه، این مسیرشه. نمی‌خوام برم اونجا، خ...

نام فیک:عشق مخفیPart:16ویو ات*بعد از قطع کردن تلفن مادرم بهم...

زیر باران سئول [پارت 1]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط