پارت صد بیست چهار غریبه آشنا
#پارت_صد_بیست_چهار #غریبه آشنا
ئونسو
بعد از حدود یه ماه تمرین سخت امروز کنسرته...الان تو اتاق گریمم،میدونم دیگه همه چی رو خوب خوب بلدم فقط میمونه واکنش مردم...سهون هم مرخص شده امروز قراره بیاد و یکم با فن ها حرف بزنه دکتر بهش اجازه داده که راه بره ولی دوییدن رقصیدن نه..تانیا هم با دوستاش قراره بیاد،دلم میخواد ببینمشون سهون و دی او یه چیزایی برام تعریف کردن دی او عصبانی بود ازشون ولی سهون نه...اوپا دونگهه هم گفته میاد...دیگه تنها نیستم درسته که هنوز از گذشته خیلی چیزا یادم نمیاد ولی غصه نمیخورم چون الان دوستایی دارم که مطمئنم زندگی الانم از قبلا خیلیی بهتره....
گریمور:تموم شد بفرماید لباستون رو عوض کنید
+مرسی
رفتم لباسمو بپوشم،یه لباس هم رنگ لباس پسرا...تنها فرقش دخترونه بودنش بود و دامن کوتاهش..لباسمو پوشیدم رفتم بیرون...دنبال بکهیون میگشتم برم پیشش ولی پیداش نکردم که سهون صدام کرد
سهون:ئونسو جان
+بله اوپا
سهون:بیا اینجا کارت دارم عزیزم
رفتم پیشش
+جانم
-استرس که نداری؟
+چرا دارم
-مطمئن باش هیچ اتفاق بدی نمیافته،تو به جای من قرار نیست بری اونجا،به من فکر نکن مثل نباش،مثل خودت باش...یه جوری که همه جذبت بشن...اونا نمیخوان یکی که ادای سهون رو درمیاره ببینن اونا میخوان ئونسو رو ببینن،باشه؟
+باشه
-خب حالا یه چرخ بزن ببینم خواهرم چطور شده
یه چرخ زدم
-عالییی خوشگل و خوش استایل،بکهیون هم رفته لباس بپوشه اونجا دنبالش بگرد
+مرسی اوپا که بهم امید میدی
-مگه من چندتا آجی کوچولو دارم
خندیدم،شستم پیشش چند دقیقه بعد تانیا همراه دوتا دختر اومد داخل...رفتم پیششون
+سلام تانیاا
-سلام وای چقدد خوب شدی یه حسی بهم میگه اجرات میترکونههه
+مرسیی،عه دوستاتو بهم معرفی کن
-زینب و لیلا
+وای سلام من ئونسوام
زینب:سلام من زینب هستم
لیلا:منم لیلام
+خوشیختم،بیاید بریم بشنیم تا کنسرت شروع بشه
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
ئونسو
بعد از حدود یه ماه تمرین سخت امروز کنسرته...الان تو اتاق گریمم،میدونم دیگه همه چی رو خوب خوب بلدم فقط میمونه واکنش مردم...سهون هم مرخص شده امروز قراره بیاد و یکم با فن ها حرف بزنه دکتر بهش اجازه داده که راه بره ولی دوییدن رقصیدن نه..تانیا هم با دوستاش قراره بیاد،دلم میخواد ببینمشون سهون و دی او یه چیزایی برام تعریف کردن دی او عصبانی بود ازشون ولی سهون نه...اوپا دونگهه هم گفته میاد...دیگه تنها نیستم درسته که هنوز از گذشته خیلی چیزا یادم نمیاد ولی غصه نمیخورم چون الان دوستایی دارم که مطمئنم زندگی الانم از قبلا خیلیی بهتره....
گریمور:تموم شد بفرماید لباستون رو عوض کنید
+مرسی
رفتم لباسمو بپوشم،یه لباس هم رنگ لباس پسرا...تنها فرقش دخترونه بودنش بود و دامن کوتاهش..لباسمو پوشیدم رفتم بیرون...دنبال بکهیون میگشتم برم پیشش ولی پیداش نکردم که سهون صدام کرد
سهون:ئونسو جان
+بله اوپا
سهون:بیا اینجا کارت دارم عزیزم
رفتم پیشش
+جانم
-استرس که نداری؟
+چرا دارم
-مطمئن باش هیچ اتفاق بدی نمیافته،تو به جای من قرار نیست بری اونجا،به من فکر نکن مثل نباش،مثل خودت باش...یه جوری که همه جذبت بشن...اونا نمیخوان یکی که ادای سهون رو درمیاره ببینن اونا میخوان ئونسو رو ببینن،باشه؟
+باشه
-خب حالا یه چرخ بزن ببینم خواهرم چطور شده
یه چرخ زدم
-عالییی خوشگل و خوش استایل،بکهیون هم رفته لباس بپوشه اونجا دنبالش بگرد
+مرسی اوپا که بهم امید میدی
-مگه من چندتا آجی کوچولو دارم
خندیدم،شستم پیشش چند دقیقه بعد تانیا همراه دوتا دختر اومد داخل...رفتم پیششون
+سلام تانیاا
-سلام وای چقدد خوب شدی یه حسی بهم میگه اجرات میترکونههه
+مرسیی،عه دوستاتو بهم معرفی کن
-زینب و لیلا
+وای سلام من ئونسوام
زینب:سلام من زینب هستم
لیلا:منم لیلام
+خوشیختم،بیاید بریم بشنیم تا کنسرت شروع بشه
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۶.۳k
۰۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.