P18
(نایون ویو)
تقریبا ساعت نزدیک های 6 و نیم صبح بود که از خواب بیدار شدم ، دوباره طبق همیشه نیم ساعت برای رفتن به مدرسه دیر کرده بودم , واقعا حال مدرسه رفتن نداشتم دلم میخواست بخوابم , برای اولین بار تو زندگیم همونجوری که روی تخت خوابیده بودم با خیال راحت گفتم : اصلا فدا سرم که دیر کردم , بیخیال تا زمانی که همه چی درست شه مدرسه نمیرم .
تم صورتی اتاق دایون وقتی نور بهش میخوره تو کل اتاق پخش میشه ، این خیلی قشنگ بود کم کم دارم به این فکر میکنم که منم برای اتاقم یه تم در نظر بگیرم , گوشیم رو برداشتم تا چکش کنم این عادت هر روزم بود ، گوشی رو روشن کردم که با چیزی که دیدم قلبم وایساد , 17 تماس بی پاسخ از جین یونگ ، وای حتما نگران نشده ، بدون اینکه مکث کنم سریع بهش زدم که بعد چندتا بوق برداشت .
جین یونگ : بله ؟ (خواب آلود)
نایون : جین یونگ منم نایون
خیلی هول جوری که اون لحن خواب آلودگی از بین رفت گفت : نایون تویی حالت خوبه ؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟
نایون : معذرت میخوام اصلا حواسم نبود
جین یونگ : حالت خوبه ؟
نایون : آره
جین یونگ : مدرسه نرفتی نه ؟
نایون : نه حقیقتش یه سری اتفاقا پیش اومده
جین یونگ : چه اتفاقایی ؟ ببینم نکنه چیزت شده به من نمیگی
نایون : نه چیزیم نشده ، طولانیه باید کامل برات بگم
جین یونگ : خب بگو بهم
نایون : بعدا میگم
جین یونگ : نایون عزیزم ، بگو اول صبحی منو سکته نده
نایون : سکته ناقص یا کامل ؟
جین یونگ : کامل
خندیدم و شروع کردم به تعریف کردن از اون جایی که خیلی کنجکاوه وسطش هی سوال میپرسید ، تقریبا یه , یه ساعتی با جین یونگ حرف زدم و بعدش پاشدم از اتاق رفتم بیرون تا اب بخورم , رفتم سمت آشپز خونه و یه لیوان اب برداشتم و خوردم که مامانم اومد و با لبخند گفت : بیدار شدی ؟
نایون : آره (با لبخند)
ا/ت : خب دایون من دیگه میرم ، مواظب خودت باش ، کاراتو بکن و برو مدرسه
با کنجکاوی پرسیدم : کجا میری مامان ؟
خندید و گفت : دخترم فراموشی گرفتی ؟ ، میرم سرکار
نایون : ببخشید مامان فراموش کردم ، فکر کنم مغزم تکون خورده (با خنده)
خندید و گفت : خیلی خب من رفتم مواظب خودت باش
تقریبا ساعت نزدیک های 6 و نیم صبح بود که از خواب بیدار شدم ، دوباره طبق همیشه نیم ساعت برای رفتن به مدرسه دیر کرده بودم , واقعا حال مدرسه رفتن نداشتم دلم میخواست بخوابم , برای اولین بار تو زندگیم همونجوری که روی تخت خوابیده بودم با خیال راحت گفتم : اصلا فدا سرم که دیر کردم , بیخیال تا زمانی که همه چی درست شه مدرسه نمیرم .
تم صورتی اتاق دایون وقتی نور بهش میخوره تو کل اتاق پخش میشه ، این خیلی قشنگ بود کم کم دارم به این فکر میکنم که منم برای اتاقم یه تم در نظر بگیرم , گوشیم رو برداشتم تا چکش کنم این عادت هر روزم بود ، گوشی رو روشن کردم که با چیزی که دیدم قلبم وایساد , 17 تماس بی پاسخ از جین یونگ ، وای حتما نگران نشده ، بدون اینکه مکث کنم سریع بهش زدم که بعد چندتا بوق برداشت .
جین یونگ : بله ؟ (خواب آلود)
نایون : جین یونگ منم نایون
خیلی هول جوری که اون لحن خواب آلودگی از بین رفت گفت : نایون تویی حالت خوبه ؟ چرا گوشیتو جواب نمیدی ؟
نایون : معذرت میخوام اصلا حواسم نبود
جین یونگ : حالت خوبه ؟
نایون : آره
جین یونگ : مدرسه نرفتی نه ؟
نایون : نه حقیقتش یه سری اتفاقا پیش اومده
جین یونگ : چه اتفاقایی ؟ ببینم نکنه چیزت شده به من نمیگی
نایون : نه چیزیم نشده ، طولانیه باید کامل برات بگم
جین یونگ : خب بگو بهم
نایون : بعدا میگم
جین یونگ : نایون عزیزم ، بگو اول صبحی منو سکته نده
نایون : سکته ناقص یا کامل ؟
جین یونگ : کامل
خندیدم و شروع کردم به تعریف کردن از اون جایی که خیلی کنجکاوه وسطش هی سوال میپرسید ، تقریبا یه , یه ساعتی با جین یونگ حرف زدم و بعدش پاشدم از اتاق رفتم بیرون تا اب بخورم , رفتم سمت آشپز خونه و یه لیوان اب برداشتم و خوردم که مامانم اومد و با لبخند گفت : بیدار شدی ؟
نایون : آره (با لبخند)
ا/ت : خب دایون من دیگه میرم ، مواظب خودت باش ، کاراتو بکن و برو مدرسه
با کنجکاوی پرسیدم : کجا میری مامان ؟
خندید و گفت : دخترم فراموشی گرفتی ؟ ، میرم سرکار
نایون : ببخشید مامان فراموش کردم ، فکر کنم مغزم تکون خورده (با خنده)
خندید و گفت : خیلی خب من رفتم مواظب خودت باش
۳.۵k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.