ماه و خورشید
پارت ۱۳
کوک : من همچین انتظاری ندارم وخوشمم نمیاد یکی اینو بهم بگه ولی من با این رطبم فاز نگرفتم که تو بخاطر شاگرد اول شدن گرفتی
ماری : نارا خودتو جمع کن رید بهت
نارا : برو گمشو پسره ی.........
کوک : چی شد چرا ادامه ندادی ؟
جیا : هیچی ولش کن بریم خونه
همه : بریم
یوان : کجااااااااااا
کوک : خونه
میسو : و دنبال یه آکادمیه دیگه
ک یه پیام برای همه ی ما اومد
یوان و ۵ تا دانش آموز دیگه : به من درخواست دادن برم آکادمیه =* &/=*
جیا و هانا : ما هم میری اکادمیه # =*&/
کوک : من باید برم یه آکادمیه دیگه خب خداحافظ انشاالله دوباره ببینمتون
جیا : ما که هرروز میبینمت
کوک : شبانه روزیه توی هامبورگِ فرانسه
شانا : نه تو نباید بری
کوک : خداحافظ امشب پرواز دارم
رفتم خونه و وسیله هامو جمع کردم و گذاشتم یه کنار بعدشم با گوشیم ور رفتم تقریبا ساعت ۷ رفتم فرودگاه برای پرواز نیم ساعت پرواز به تاخیر افتاد منم اون نیم ساعتو شیرموز خوردم بعد موقعی پرواز گوشیمو خاموش کردم و نشستم سر جام تا موقعی که رسیدم نخوابیدم بعد به صاحب آکادمی زنگ زدم
شروع مکالمه
کوک : الو آقای شی
مدیر شی : آقای جئون الان کجایید
کوک : بیرون از فرودگاه
مدیر شی : ناظم رو فرستادم دنبالتون بعد از اینکه رسیدیم میبرتتون تو خوابگاه و به سمت اتاقتون راهنماییتون میکنه
کوک : هان باشه
مدیر شی : پس خداحافظ
پایان مکالمه
ناظم اومد دنبالم و بردم خوابگاه بعد به سمت اتاقم راهنماییم کرد و کلید اتاقمو بهم داد
وقتی رفتم تو سروصدا اتاقمو احاطه کرده بود
ارویین: عه دوهیون اومد اونیکه بهمون گفتن
دوهیون : سلام من دوهیونم و اینم ارویینه
کوک : اها ن سلام منم جئون جونگکوکم
دوهیون : این آکادمی مخصوص اوناییه که یا پدرشون مافیاست یا خودشون مثلا پدر من رطبه ۳ و پدر ارویین رطبه چهارم هیچ کس از پدری ما رطبش بالا تر نیست
کوک : منم پدرم رطبه یک بوده ولی ۱۴ سال پیش مرد و الان من رطبه یکم
ارویین : بیا اینم تختت
پشت هر تختی یه کمد بود و هر نفر یه میز مطالعهی جدا داشت
وسیله هامو گذاشتم تو اتاقم
ارویین : اهل اینجا نیستی ؟
دوهیون : تو همون جئونی نیستی که ۱۲ ساله رطبه اول شدی
کوک : خودمم
ارویین : ما درسمون عالیه و به قیافه ی توهم میخوره خرخون باشی
کوک : ۱۰ رطبه از همه بالا تر
دوهیون : طبق چیزی که مدیر بهت گفته بوده اینجا شبانه روز باید درس بخونی و فقط آسیب جسمی یعنی چاقو خوردن که محاله میتونه دلیل غیبتت باشه
کوک : اگر چاقو خورده باشی و پانسمانت پاره بشه چی
ارویین : غیر ممکنه ولی اگر این اتفاق بیوفته میرین اتاق درمان
دوهیون : نکنه چاقو خوردی
کوک : خب چاقو خوردم و کلا یه روزه به هوش اومدم
دوهیون : پشمامممم
کوک : ..
🌑🌕
کوک : من همچین انتظاری ندارم وخوشمم نمیاد یکی اینو بهم بگه ولی من با این رطبم فاز نگرفتم که تو بخاطر شاگرد اول شدن گرفتی
ماری : نارا خودتو جمع کن رید بهت
نارا : برو گمشو پسره ی.........
کوک : چی شد چرا ادامه ندادی ؟
جیا : هیچی ولش کن بریم خونه
همه : بریم
یوان : کجااااااااااا
کوک : خونه
میسو : و دنبال یه آکادمیه دیگه
ک یه پیام برای همه ی ما اومد
یوان و ۵ تا دانش آموز دیگه : به من درخواست دادن برم آکادمیه =* &/=*
جیا و هانا : ما هم میری اکادمیه # =*&/
کوک : من باید برم یه آکادمیه دیگه خب خداحافظ انشاالله دوباره ببینمتون
جیا : ما که هرروز میبینمت
کوک : شبانه روزیه توی هامبورگِ فرانسه
شانا : نه تو نباید بری
کوک : خداحافظ امشب پرواز دارم
رفتم خونه و وسیله هامو جمع کردم و گذاشتم یه کنار بعدشم با گوشیم ور رفتم تقریبا ساعت ۷ رفتم فرودگاه برای پرواز نیم ساعت پرواز به تاخیر افتاد منم اون نیم ساعتو شیرموز خوردم بعد موقعی پرواز گوشیمو خاموش کردم و نشستم سر جام تا موقعی که رسیدم نخوابیدم بعد به صاحب آکادمی زنگ زدم
شروع مکالمه
کوک : الو آقای شی
مدیر شی : آقای جئون الان کجایید
کوک : بیرون از فرودگاه
مدیر شی : ناظم رو فرستادم دنبالتون بعد از اینکه رسیدیم میبرتتون تو خوابگاه و به سمت اتاقتون راهنماییتون میکنه
کوک : هان باشه
مدیر شی : پس خداحافظ
پایان مکالمه
ناظم اومد دنبالم و بردم خوابگاه بعد به سمت اتاقم راهنماییم کرد و کلید اتاقمو بهم داد
وقتی رفتم تو سروصدا اتاقمو احاطه کرده بود
ارویین: عه دوهیون اومد اونیکه بهمون گفتن
دوهیون : سلام من دوهیونم و اینم ارویینه
کوک : اها ن سلام منم جئون جونگکوکم
دوهیون : این آکادمی مخصوص اوناییه که یا پدرشون مافیاست یا خودشون مثلا پدر من رطبه ۳ و پدر ارویین رطبه چهارم هیچ کس از پدری ما رطبش بالا تر نیست
کوک : منم پدرم رطبه یک بوده ولی ۱۴ سال پیش مرد و الان من رطبه یکم
ارویین : بیا اینم تختت
پشت هر تختی یه کمد بود و هر نفر یه میز مطالعهی جدا داشت
وسیله هامو گذاشتم تو اتاقم
ارویین : اهل اینجا نیستی ؟
دوهیون : تو همون جئونی نیستی که ۱۲ ساله رطبه اول شدی
کوک : خودمم
ارویین : ما درسمون عالیه و به قیافه ی توهم میخوره خرخون باشی
کوک : ۱۰ رطبه از همه بالا تر
دوهیون : طبق چیزی که مدیر بهت گفته بوده اینجا شبانه روز باید درس بخونی و فقط آسیب جسمی یعنی چاقو خوردن که محاله میتونه دلیل غیبتت باشه
کوک : اگر چاقو خورده باشی و پانسمانت پاره بشه چی
ارویین : غیر ممکنه ولی اگر این اتفاق بیوفته میرین اتاق درمان
دوهیون : نکنه چاقو خوردی
کوک : خب چاقو خوردم و کلا یه روزه به هوش اومدم
دوهیون : پشمامممم
کوک : ..
🌑🌕
۳.۵k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.