ماه و خورشید
پارت ۱۴
کوک : خب من نمیدونم برنامه های اینجا چجوریه
ارویین : خب اینجا پوشیدن فرم اجباری نیست نباید از هیچ گونه لوازم آرایشی استفاده بشه ولی دخترا مجازه که استفاده کنن دعوا ممنوعه و کلاسامون با دخترا یکیه
کوک : میتونیم با کسایی دیگه در ارتباط باشیم
دوهیون : فقط جمعه چون روز آزاده و دخترا زمانی که بسکتبال بازی میکنیم اجازه دارن تشویقمون کنم و بعد بازی برامون آب بیارن ولی اگه قبول نکنی اجازه داره بزنتت
کوک : مثلا نمیشه از کش مو استفاده کنیم یا مرطوب کننده
اروبین : میشه استفاده کنیم ولی نباید به دومین و شیا چیزی بگیم اونا خواهر برادر قلدر مدرسن یه جوری میزننت که خون بالا بیاری
کوک : اوکی
رو تخت ولو شدم که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح ساعت ۶ و نیم بیدار شدم موهامو شونه کردمو بستم بعدشم مرطوب کننده زدم لباسمو عوض کردم و وسیله هامو گذاشتم تو کیفم که دوهیون و ارویین بیدار شدن
دوهیون : لعنت الان دیر میشه
کوک : یه ربع دیگه وقت دارین
بلند شدن و آماده شدن منم ماسکمو زدم
ارویین : پیرسینگ داری ؟
کوک : آره کنار لاله ی گوشمه
دوهیون : چه جالب ماهم کنار لاله ی گوشمونه
رفتیم بیرون که به دو نفر برخوردیم
دومین : او دوهیون چطوری
شیا : مثل اینکه مهمون دارید
اومد ماسکمو در بیاره که دستشو گرفتم
دومین : میدونی ما کی هستیم ما پسر و دختر رطبه ۷ هستیم
کوک : خب " سرد "
شیا : ایش
اومد بزنتم که جاخالی دادم
کوک : دعوا ممنوعه " سرد "
دومین : عوضی
مدیر شی : هنوز نیومدی دردسر درست کردی " عربده "
ارویین : مدیر شی
مدیر شی : چی شده دخترم
شیا : بابا این منو زد
رفتم تو کلاس
و نشستم آخر کلاس کلا ۸ نفر بودیم خیلی ساکت و آروم نشستم
استاد چا : سلام به همه امیدوارم روز خوبیو باهم شروع کنیم امروز دانش آموز جدید داریم
دستمو بلند کردم
استاد چا : شما دانش آموز جدید هستین
سرمو تکون دادم
استاد چا : خب بلند شو اسمو فامیلت رطبه ی مافیاییت و از زادگاهت و مقدار جام های که بردی رو بگو
کوک : جئون جونگکوک رطبه ی اول کره ۱۲ سال متوالی برنده ی بهترین سال شدم
استاد چا : پس شما همون بهترین هستین خب بشین
شارا : استاد من شنیدم میگن کره ای احمقن
کوک : برعکس درک و فهم ت خیلی باهوشن
استاد چا : خب بچه ها میخوایم درس جدید بدیم کتاباتونو باز کنین
که اون مدیر لعنتی اومد تو
مدیر شی : اسم پدرت چیه جئون
کوک : چیکار به اون داری اون ۱۴ ساله مرده
مدیر شی : جئون جونگ سوک که نیست
کوک : چرا همونه
مدیر شی : اوه گاوم زایید
۱ سال بعد
الان یک ساله که تو این آموزشگاهم و تقریبا باهمه دوست شدم حتی دومین و شیا تو این دوسال نتونستم ارتباطی با کره برقرار کنم و باید فردا برای اردو به کره بریم
دوهیون : خیلی استرس دارم کره جای قشنگیه
کوک :...
,🌑🌕
کوک : خب من نمیدونم برنامه های اینجا چجوریه
ارویین : خب اینجا پوشیدن فرم اجباری نیست نباید از هیچ گونه لوازم آرایشی استفاده بشه ولی دخترا مجازه که استفاده کنن دعوا ممنوعه و کلاسامون با دخترا یکیه
کوک : میتونیم با کسایی دیگه در ارتباط باشیم
دوهیون : فقط جمعه چون روز آزاده و دخترا زمانی که بسکتبال بازی میکنیم اجازه دارن تشویقمون کنم و بعد بازی برامون آب بیارن ولی اگه قبول نکنی اجازه داره بزنتت
کوک : مثلا نمیشه از کش مو استفاده کنیم یا مرطوب کننده
اروبین : میشه استفاده کنیم ولی نباید به دومین و شیا چیزی بگیم اونا خواهر برادر قلدر مدرسن یه جوری میزننت که خون بالا بیاری
کوک : اوکی
رو تخت ولو شدم که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح ساعت ۶ و نیم بیدار شدم موهامو شونه کردمو بستم بعدشم مرطوب کننده زدم لباسمو عوض کردم و وسیله هامو گذاشتم تو کیفم که دوهیون و ارویین بیدار شدن
دوهیون : لعنت الان دیر میشه
کوک : یه ربع دیگه وقت دارین
بلند شدن و آماده شدن منم ماسکمو زدم
ارویین : پیرسینگ داری ؟
کوک : آره کنار لاله ی گوشمه
دوهیون : چه جالب ماهم کنار لاله ی گوشمونه
رفتیم بیرون که به دو نفر برخوردیم
دومین : او دوهیون چطوری
شیا : مثل اینکه مهمون دارید
اومد ماسکمو در بیاره که دستشو گرفتم
دومین : میدونی ما کی هستیم ما پسر و دختر رطبه ۷ هستیم
کوک : خب " سرد "
شیا : ایش
اومد بزنتم که جاخالی دادم
کوک : دعوا ممنوعه " سرد "
دومین : عوضی
مدیر شی : هنوز نیومدی دردسر درست کردی " عربده "
ارویین : مدیر شی
مدیر شی : چی شده دخترم
شیا : بابا این منو زد
رفتم تو کلاس
و نشستم آخر کلاس کلا ۸ نفر بودیم خیلی ساکت و آروم نشستم
استاد چا : سلام به همه امیدوارم روز خوبیو باهم شروع کنیم امروز دانش آموز جدید داریم
دستمو بلند کردم
استاد چا : شما دانش آموز جدید هستین
سرمو تکون دادم
استاد چا : خب بلند شو اسمو فامیلت رطبه ی مافیاییت و از زادگاهت و مقدار جام های که بردی رو بگو
کوک : جئون جونگکوک رطبه ی اول کره ۱۲ سال متوالی برنده ی بهترین سال شدم
استاد چا : پس شما همون بهترین هستین خب بشین
شارا : استاد من شنیدم میگن کره ای احمقن
کوک : برعکس درک و فهم ت خیلی باهوشن
استاد چا : خب بچه ها میخوایم درس جدید بدیم کتاباتونو باز کنین
که اون مدیر لعنتی اومد تو
مدیر شی : اسم پدرت چیه جئون
کوک : چیکار به اون داری اون ۱۴ ساله مرده
مدیر شی : جئون جونگ سوک که نیست
کوک : چرا همونه
مدیر شی : اوه گاوم زایید
۱ سال بعد
الان یک ساله که تو این آموزشگاهم و تقریبا باهمه دوست شدم حتی دومین و شیا تو این دوسال نتونستم ارتباطی با کره برقرار کنم و باید فردا برای اردو به کره بریم
دوهیون : خیلی استرس دارم کره جای قشنگیه
کوک :...
,🌑🌕
۴.۵k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.