وقتی مافیا بود و تو...
وقتی مافیا بود و تو...
۲/۲
ویو تهیونگ
هر روز و شب سر این موضوع دعوا داریم من ،من میترسم بهش بگم میترسم بهش بگم و وقتی موضوع رو بفهمه ترکم کنه اونوقت من بدون اون چیکار کنم ؟!
_اگر شغل مسخره ای هست پس براچی هر روز از من میپرسی و دعوا میکنی ؟!
(تمام حرف هاشون با داد هست )
+چون من زنتم پنج ساله باهمیم ولی یک بار هم نشده در مورد شغلت حرف بزنی (سونا اروم شد)
تهیونگ میدونی که چقدر دوست دارم پس لطفاً لطفاً بهم بگو
_سونا نمیخوام از دستت بدم نمیخوام شغل من باعث بشه از من دور بشی
+ته من اونقدری دوست دارم که به خاطر شغلت ولت نکنم پس بهم بگو
_قول میدی...
+قول میدم ،قول میدم ته
_سونا من مافیا هستم امم مافیا اسلحه
+چ،چی و،واقعا؟!
_سونا تروخدا ترکم نکن مگه ما همدیگر رو دوست نداریم پس ترکم نکن من ،من بدون تو نمیتونم سونا من ...(بغض)
+هیشش کی گفته من باید به خاطر مافیا بودنت ترکت کنم هومم من بهت اعتماد دارم ته ته تو تو آدم خوبی هستی ...فقط یکم شرور هومم؟!
_یعنی ولم نمیکنی ؟!
+معلومه که نه احمق برا چی ولت کنم
_دوست دارم +منم
تهیونگ سونا رو بغل کرد که
+وایی
_چیشد؟!
+رامیون ها ته گرفت
سونا بدو بدو رفت پایین
+وویی رامیون های عزیزم چرا سوختید شما آخه
_هعیی یه بار تو خواستی غذا درست کنی ها نگاه کن پوفف
اشکال ندارد عزیزم از بیرون غذا سفارش میدم
تهیونگ از بیرون غذا سفارش داد و به خدمتکار ها گفت
_بعد از اینکه غذا رو خوردید میتونید برید برا یک هفته مرخصی @ممنونم ارباب #مرسی ارباب
_باشه باشه برید تا پشیمون نشدم
+(خنده) خرس عسلی من مافیاست هومم
_ هعی من خرس عسلی نیستم
+هستی _نیستم +هستی _نیستم +هستی _نیستم +پس چی هستی؟!
_من ؟!اوممم تایگر (ببر)
+نیستی _هستم +نیستی _هستم +نیستی _هستم +هستی
_دیدی اعتراف کردی
+_😂
ویو راوی
اونا با تمام مانع ها و دشمن هایی که داشتن خوب زندگی کردن و صاحب یه دختر به اسم یونگ هی و یه پسر به اسم یونگی شدن (بایس عزیزه من )
پایان
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
۲/۲
ویو تهیونگ
هر روز و شب سر این موضوع دعوا داریم من ،من میترسم بهش بگم میترسم بهش بگم و وقتی موضوع رو بفهمه ترکم کنه اونوقت من بدون اون چیکار کنم ؟!
_اگر شغل مسخره ای هست پس براچی هر روز از من میپرسی و دعوا میکنی ؟!
(تمام حرف هاشون با داد هست )
+چون من زنتم پنج ساله باهمیم ولی یک بار هم نشده در مورد شغلت حرف بزنی (سونا اروم شد)
تهیونگ میدونی که چقدر دوست دارم پس لطفاً لطفاً بهم بگو
_سونا نمیخوام از دستت بدم نمیخوام شغل من باعث بشه از من دور بشی
+ته من اونقدری دوست دارم که به خاطر شغلت ولت نکنم پس بهم بگو
_قول میدی...
+قول میدم ،قول میدم ته
_سونا من مافیا هستم امم مافیا اسلحه
+چ،چی و،واقعا؟!
_سونا تروخدا ترکم نکن مگه ما همدیگر رو دوست نداریم پس ترکم نکن من ،من بدون تو نمیتونم سونا من ...(بغض)
+هیشش کی گفته من باید به خاطر مافیا بودنت ترکت کنم هومم من بهت اعتماد دارم ته ته تو تو آدم خوبی هستی ...فقط یکم شرور هومم؟!
_یعنی ولم نمیکنی ؟!
+معلومه که نه احمق برا چی ولت کنم
_دوست دارم +منم
تهیونگ سونا رو بغل کرد که
+وایی
_چیشد؟!
+رامیون ها ته گرفت
سونا بدو بدو رفت پایین
+وویی رامیون های عزیزم چرا سوختید شما آخه
_هعیی یه بار تو خواستی غذا درست کنی ها نگاه کن پوفف
اشکال ندارد عزیزم از بیرون غذا سفارش میدم
تهیونگ از بیرون غذا سفارش داد و به خدمتکار ها گفت
_بعد از اینکه غذا رو خوردید میتونید برید برا یک هفته مرخصی @ممنونم ارباب #مرسی ارباب
_باشه باشه برید تا پشیمون نشدم
+(خنده) خرس عسلی من مافیاست هومم
_ هعی من خرس عسلی نیستم
+هستی _نیستم +هستی _نیستم +هستی _نیستم +پس چی هستی؟!
_من ؟!اوممم تایگر (ببر)
+نیستی _هستم +نیستی _هستم +نیستی _هستم +هستی
_دیدی اعتراف کردی
+_😂
ویو راوی
اونا با تمام مانع ها و دشمن هایی که داشتن خوب زندگی کردن و صاحب یه دختر به اسم یونگ هی و یه پسر به اسم یونگی شدن (بایس عزیزه من )
پایان
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
۲۹.۵k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.