امشب
امشب ,
بوی نبودنت همه جا پیچیده . . . .
و اینجا یک نفر در هیاهوی شیشه ها
فریاد می زند ,
که تو دیگر نخواهی آمد . . . .
دلم می خواهد ,
همه ی شیشه ها را بشکنم . . . .
و گلویِ کسی را پاره کنم ,
که پشت پرده ی شیشه ها ست . . . .
خفه اش کنید . . . .!!!
من دیگر طاقت ندارم . . . .
بوی نبودنت همه جا پیچیده . . . .
و اینجا یک نفر در هیاهوی شیشه ها
فریاد می زند ,
که تو دیگر نخواهی آمد . . . .
دلم می خواهد ,
همه ی شیشه ها را بشکنم . . . .
و گلویِ کسی را پاره کنم ,
که پشت پرده ی شیشه ها ست . . . .
خفه اش کنید . . . .!!!
من دیگر طاقت ندارم . . . .
- ۶۲۴
- ۲۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط