عشق سیاه و سفید p42
عشق سیاه و سفید p42
سونگ مین:پس تا ۲ هفته دیگه فقط زندم ن (با پوز خندی تلخ)
جونگ کوک:یاااا مگه بهت نمیگم چرت و پرت نگو این عمل به خوبی تموم میشه فهمیدی
سونگ مین:هیییی جونگ کو....جون....جونگ کوک
جونگ کوک:چته بابا
سونگ مین:س....سگ بدووو بدوو دارن میدوعن بدوووو
جونگ کوک:یا امام زاده بیژن بدوووو
سونگ مین:یاامن نمیتونم سریع بدوعم
جونگ کوک:پس بپر رو کولم
منو انداخت رو کولش و یه راست تا تود خوته دوید
سونگ مین:اوف انگار سگه رفته
جونگ کوک نفس نفس میزد در حدی که میگفت اب بیار
سریع رفتم و براش اب اوردم
سونگ مین:جونگ کوک،کجایی برات اب اوردم
رفتم اطراف استخر یه چیزی مث جن دیدم انگار از ترس افتادم تو اب
سونگ مین:وایییییی (با جیغ)جو....جونگ کوک....من شنا بلد نیستم بیا کمک دارم غرق میشم با توام
جونگ کوک:هی جدی میگی وایسا اومدم
شیرجه زد تو اب و منو اورد بیرون
سونگ مین:میخای دستی دستی منو بکشی مرتیکه دیوونه
جونگ کوک:مگه دلم میاد با عروسکم همچین کاری بکنم بیا زود بریم داخل تا سرما نخوردی
سونگ مین:هپچی(عطسه بود)هپچی
جونگ کوک:ن بدو تا بدتر نشدی
سونگ مین:هوف سرده بریم داخل لطفا
بغلم کرد و بردم گذاشتم رو مبل کنار شومینه و کنارم نشست و یه پتو انداخت روم و خودشم اومد و بغلم کرد
جونگ کوک:تا حالا بهت گفتم چقدر عاشقتم ،چقدر دیوونتم
سونگ مین:خدا از دهنت بشنوه
جونگ کوک:یاااا یادت رفته چقد قبلا هم قربون صدقت میرفتم
سونگ مین:باشه بابا ناراحت نشو منم خیلی عاشقتم نفسم
سرمو گذاشتم روی سینش و خابم برد خیلی خسته بودم ....
صبح بلند شدم دیدم رو تختم و دیدم پیرهن تنش نیست اما این دفعه من لباس تنم بود سریع بیدارش کردم
سونگ مین:هی جونگ کوک ،جونگ کوک بلندشو ببینم دیشب چه کار کردی
جونگ کوک:یاااا مگه یادت نیست من شبا عادت دارم بدون پیرهن بخابم
سونگ مین:چرا یادمه ولی بدون شلوار نمیخابیدی
جونگ کوک:دیشب گرم بود بابا به خدا کاری نکردم
سونگ مین:باشه باشه بلند شو بریم صبحونه بخوریم بعدم یه سر به جیهوپ و بچه ها بزنیم حوصلم سر رفته
جونگ کوک:نظرت چیه بریم خرید و شهربازی و کلی خوش بگذرونیم
سونگ مین:اره بریم خیلی وقته بیرون نرفتم
جونگ کوک:باشه بریم اول صبحانه بخوریم
رفتیم پایین و صبحانه رو خوردیم ....
سونگ مین:پس تا ۲ هفته دیگه فقط زندم ن (با پوز خندی تلخ)
جونگ کوک:یاااا مگه بهت نمیگم چرت و پرت نگو این عمل به خوبی تموم میشه فهمیدی
سونگ مین:هیییی جونگ کو....جون....جونگ کوک
جونگ کوک:چته بابا
سونگ مین:س....سگ بدووو بدوو دارن میدوعن بدوووو
جونگ کوک:یا امام زاده بیژن بدوووو
سونگ مین:یاامن نمیتونم سریع بدوعم
جونگ کوک:پس بپر رو کولم
منو انداخت رو کولش و یه راست تا تود خوته دوید
سونگ مین:اوف انگار سگه رفته
جونگ کوک نفس نفس میزد در حدی که میگفت اب بیار
سریع رفتم و براش اب اوردم
سونگ مین:جونگ کوک،کجایی برات اب اوردم
رفتم اطراف استخر یه چیزی مث جن دیدم انگار از ترس افتادم تو اب
سونگ مین:وایییییی (با جیغ)جو....جونگ کوک....من شنا بلد نیستم بیا کمک دارم غرق میشم با توام
جونگ کوک:هی جدی میگی وایسا اومدم
شیرجه زد تو اب و منو اورد بیرون
سونگ مین:میخای دستی دستی منو بکشی مرتیکه دیوونه
جونگ کوک:مگه دلم میاد با عروسکم همچین کاری بکنم بیا زود بریم داخل تا سرما نخوردی
سونگ مین:هپچی(عطسه بود)هپچی
جونگ کوک:ن بدو تا بدتر نشدی
سونگ مین:هوف سرده بریم داخل لطفا
بغلم کرد و بردم گذاشتم رو مبل کنار شومینه و کنارم نشست و یه پتو انداخت روم و خودشم اومد و بغلم کرد
جونگ کوک:تا حالا بهت گفتم چقدر عاشقتم ،چقدر دیوونتم
سونگ مین:خدا از دهنت بشنوه
جونگ کوک:یاااا یادت رفته چقد قبلا هم قربون صدقت میرفتم
سونگ مین:باشه بابا ناراحت نشو منم خیلی عاشقتم نفسم
سرمو گذاشتم روی سینش و خابم برد خیلی خسته بودم ....
صبح بلند شدم دیدم رو تختم و دیدم پیرهن تنش نیست اما این دفعه من لباس تنم بود سریع بیدارش کردم
سونگ مین:هی جونگ کوک ،جونگ کوک بلندشو ببینم دیشب چه کار کردی
جونگ کوک:یاااا مگه یادت نیست من شبا عادت دارم بدون پیرهن بخابم
سونگ مین:چرا یادمه ولی بدون شلوار نمیخابیدی
جونگ کوک:دیشب گرم بود بابا به خدا کاری نکردم
سونگ مین:باشه باشه بلند شو بریم صبحونه بخوریم بعدم یه سر به جیهوپ و بچه ها بزنیم حوصلم سر رفته
جونگ کوک:نظرت چیه بریم خرید و شهربازی و کلی خوش بگذرونیم
سونگ مین:اره بریم خیلی وقته بیرون نرفتم
جونگ کوک:باشه بریم اول صبحانه بخوریم
رفتیم پایین و صبحانه رو خوردیم ....
۷۹.۲k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.