عشق سیاه و سفیدp40
عشق سیاه و سفیدp40
رسیدم بیمارستان دیدم جونگ کوک داره کمکش میکنه لباساشو بپوشه به خاطر همین یکم دیر تر رفتم سراغشون
سونگپ مین:به یه سلام جیهوپ بهتری
جیهوپ:دوباره که تو مگه نگفتم استراحت کن ها برات خوب نیست سونگ مین چرا نمیفهمی
سونگ مین:باشه دیگه دعوام نکن میخاستم امروز خودم بیام پیشت به خاطر من اینجوری شدی ، معذرت میخام
جیهوپ:نعذرت خاهی برای چی تو مثل خود خاهر منی
سونگ مین:جیهوپ هفته پیش که با جونگ کوک رفتیم بیمارستان گفت کم پیش میاد زنده بمونم و اگه هم خاستم زنده بمونم ممکنه احتمال خیلی زیاد فلج بشم (با گریه)
جیهوپ:چی؟هی گریه نکن بیا اینجا بغلم ببینم بهت قول میدم چیزیت نمیشه باشه گریه نکن ،با توام میگم گریه نکن دیگه
عه بیا جونگ کوک هم اومد
سونگ مین:عه اومدی عشقم
رفتم و بغلش کردم چون میدونستم قرار نیست دیگه زنده بمونم به خاطر همین سعی میکردم بیشتر بهش اهمیت بدم
جونگ کوک:سلام زندگیم براچی اومدی اینجا گفتم که با جیهوپ میایم دنبالت
سونگ مین:ن دیگه گفتن خودم بیام ،بریم
جونگ کوک:بریم
جونگ کوک کمک کرد که اروم اروم بره سوار ماشین بشه
جیهوپ :اخ ،اخ کمرم
سونگ مین:چی شد؟وایسا وایسا جونگ کوک نبرش
جونگ کوک:باشه
رفتم و از داروخانه یه باند گاز دار براش گرفتم
سونگ مین:بشین اینجا و لباستو بده بالا
جیهوپ:چی ؟زده به سرت سونگ مین
سونگ مین:یادت رفته بپه بودیم باهم میرفتیم حموم ن ،بده بالا بابا نگفتم که شلوارتو بکنی گفتم پیرهنتو دربیاری ،همیشه فکرای بد میزنه به سرت هوف
جیهوپ:اها اره(با خنده)
باند رو باز کردن و یه نگاهی به کمرش انداختم هنوز خوب نشده بود اروم باند رو بستم با ین که هی درد داشت
سونگ مین:خب تموم شد اروم بلند شو تا بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم جیهوپ رو گفتن بشینه جلو چون حس خوبی نداشتم من جلو باشم اون عقب بعد از چند دقیقه رسیدیم به یه عمارت بزرگ مثل جونگ کوک
سر سبز پر گل های رنگا رنگ حتی ابی خیلی قشنگ بود
سونگ مین:تنها زندگی میکنی جیهوپ
جیهوپ:اره ولی برای کارای موسیقی مون بچه ها میان اینجا
سونگ مین :اذیت نمیشی که اگه اذیت میشی تا پیشت بمونم
جیهوپ:ن ،ن،حواسم هست میتونی بری
سونگ مین:باشه
رسیدم بیمارستان دیدم جونگ کوک داره کمکش میکنه لباساشو بپوشه به خاطر همین یکم دیر تر رفتم سراغشون
سونگپ مین:به یه سلام جیهوپ بهتری
جیهوپ:دوباره که تو مگه نگفتم استراحت کن ها برات خوب نیست سونگ مین چرا نمیفهمی
سونگ مین:باشه دیگه دعوام نکن میخاستم امروز خودم بیام پیشت به خاطر من اینجوری شدی ، معذرت میخام
جیهوپ:نعذرت خاهی برای چی تو مثل خود خاهر منی
سونگ مین:جیهوپ هفته پیش که با جونگ کوک رفتیم بیمارستان گفت کم پیش میاد زنده بمونم و اگه هم خاستم زنده بمونم ممکنه احتمال خیلی زیاد فلج بشم (با گریه)
جیهوپ:چی؟هی گریه نکن بیا اینجا بغلم ببینم بهت قول میدم چیزیت نمیشه باشه گریه نکن ،با توام میگم گریه نکن دیگه
عه بیا جونگ کوک هم اومد
سونگ مین:عه اومدی عشقم
رفتم و بغلش کردم چون میدونستم قرار نیست دیگه زنده بمونم به خاطر همین سعی میکردم بیشتر بهش اهمیت بدم
جونگ کوک:سلام زندگیم براچی اومدی اینجا گفتم که با جیهوپ میایم دنبالت
سونگ مین:ن دیگه گفتن خودم بیام ،بریم
جونگ کوک:بریم
جونگ کوک کمک کرد که اروم اروم بره سوار ماشین بشه
جیهوپ :اخ ،اخ کمرم
سونگ مین:چی شد؟وایسا وایسا جونگ کوک نبرش
جونگ کوک:باشه
رفتم و از داروخانه یه باند گاز دار براش گرفتم
سونگ مین:بشین اینجا و لباستو بده بالا
جیهوپ:چی ؟زده به سرت سونگ مین
سونگ مین:یادت رفته بپه بودیم باهم میرفتیم حموم ن ،بده بالا بابا نگفتم که شلوارتو بکنی گفتم پیرهنتو دربیاری ،همیشه فکرای بد میزنه به سرت هوف
جیهوپ:اها اره(با خنده)
باند رو باز کردن و یه نگاهی به کمرش انداختم هنوز خوب نشده بود اروم باند رو بستم با ین که هی درد داشت
سونگ مین:خب تموم شد اروم بلند شو تا بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم جیهوپ رو گفتن بشینه جلو چون حس خوبی نداشتم من جلو باشم اون عقب بعد از چند دقیقه رسیدیم به یه عمارت بزرگ مثل جونگ کوک
سر سبز پر گل های رنگا رنگ حتی ابی خیلی قشنگ بود
سونگ مین:تنها زندگی میکنی جیهوپ
جیهوپ:اره ولی برای کارای موسیقی مون بچه ها میان اینجا
سونگ مین :اذیت نمیشی که اگه اذیت میشی تا پیشت بمونم
جیهوپ:ن ،ن،حواسم هست میتونی بری
سونگ مین:باشه
۷۵.۷k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.