رمان هم خونه های ما

«رمان هم خونه های ما»
پارت:۸
تهیونگ:هیچی بگیر بخواب
+:نه دیگه خوابم نمیاد
تهیونگ:ببخشید بیدارت کردم
+:نه بابا،حالا اگه میخوای ببخشمت کمکم کن بلند شم
تهیونگ:ب..باشه

ویو تهیونگ
کمکش کردم بلند بشه ولی ممکنه حق با جونکوک باشه و من یه حسی به رزی داشته باشم،نه بابا تهیونگ به خودت بیا..ولی واقعامن رزی رو دوست دارم،اون خیلی خوشگله و مهربون و......من دارم چی میگم
نکنه دیوونه شدم
تهیونگ:نهههه«بلند»
جونکوک:چته
+:چیشده
تهیونگ:هیچی،هیچی....یه لحظه من برم دسشویی
+:خب برو
جونکوک:عجب عاشق شدن به مردم چقدر فشار میاره«الان تهیونگ رفته بیرون»
+:چی مگه عاشق شده؟؟
جونکوک:ای وای چرا بلند گفتم«میزنه تو سر خودش»
+:بگو،بگو،بگو....اگه نگی از خودش میپرسم
جونکوک:باشه،باشه...چی رو میخوای بدونی
+:عاشق کی شده..بگو،بگو
جونکوک:هه
تهیونگ:من امدم راجب چی داشتین حرف میزدین
+:هیچی بابا جونکوک داشت بهم میگفت تو عاشق کی شدی
تهیونگ:چی..بهت گفت
+:نه
تهیونگ:خب منم میگم جونکوک عاشق کی شده
+:مگه اونم عاشق شده..بهم بگو
جونکوک:اهای،اهای نگی ها
تهیونگ:باشه نمیگم.....جونکوک عاشق جنی شده،جیمین عاشق جیسو شده،جیهوپ هم عاشق لیسا شده«همرو سریع میگه»
+:وای واقعا
جونکوک:تهیونگ خیانت کار
تهیونگ:هه هه هه
+:میخوام فقط بهش فکر نکنم و بخوابم،شب بخیر

«صبح روز بعد»
ویو رزی
چرا نمیان منو ببرن خسته شدم اینجا خیلی بده«کلی غرغر بعد»
-:ما امدیم
+:وای بلاخره

امدن و رزی رو بردن خونه
«ساعت۹شب»
*:خوابم میاد بریم بخوابیم
-:اره بریم بخوابیم
^:چقدر داره بارون میاد بزار برم اتاق پسرا رو یه لحظه نگاه کنم«میره اتاق پسرا»وایییییی«جیغ»
دیدگاه ها (۱)

«رمان هم خونه های ما»پارت:۹^:چقدر داره بارون میاد بزار برم ا...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۱۰جیسو خوراکی هارو اورد رو تخت پهن...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۷ویو رزیتا امدم جیغ بزنم یه پارچه ...

«رمان هم خونه های ما»پارت:۶+:خب پس بیاین بریم پشت بوم،اونجا ...

نشستی روی صندلی و سرتو انداختی پایین تو جشمات پر اشک بود ( ا...

چرامن پارت ۵تا اینکه جونکوک رسیددینگ دینگات: کیهجونکوک ـ: من...

چرامن پارت ۱۲جونکوک: توهم تجربه کردیات: آره آرهجونکوک: میتون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط