مست p2
#درخواستی
#سه_پارتی
#هیونجین
ویو شب موقع رفتن =
هیون =//در اتاق ا/ت رو میزنه // ا/تتتتتتتتتتتتتتتت تموم نشد
ا/ت = بابا واستا دیگهههههههههههههه
//چند دقیقه میگذره ا/ت با عجله در رو باز میکنه و از اتاق میاد بیرون که با هیونجین روبه رو میشه...نگاهی بهش میکنه و لبخند میزنه //
ا/ت = من اماده ام بریم ...راستی خوش تیپ شدی ...//لپ هیونجینو میکشه//
هیون= //لبخند میزنه ...یه نگاهی به سر تا پای ا/ت میندازه که متوجه کوتاه بودن لباسش میشه ...اخم کوچیکی به ابرو هاش میاد // به نظرت لباست یکم کوتاه نیست ...
ا/ت = خب داریم میریم بار ...بدو غرغر نکن بریم ...
// ا/ت و هیون سوار ماشین میشن و به سمت بار حرکت میکنن ...وقتی به بار میرسن هیون درو برا ا/ت باز میکنه تا پیاده شه //
هیون = بفرمایید پرنسس ....
ا/ت = //تعجبی نکرد ..چون میدونست همش داره نقش بازی میکنه ...// ممنونم ...
// هیون دست ا/ت رو میگیره و با هم وارد میشن ...که یهو دوست هیون بدو بدو میاد سمتشون ...//
شی اون = اووووووو سلام ...خوش اومدین بچه ها ...
هیون = سلام پسر تولدت مبارک ....
شی اون = عه اینجا رو باش این که ا/ته ...یعنی تو و ا/ت با هم قرار میزارید ...
ا/ت = عه....هیون ...تو که میگفتی تولد دوستته ...این که شی اونه ...
هیون = شما همیدگه رو میشناسید ....
شی اون = معلومه که اره ...دوران ابتدایی باهم بودیم ...با هم بزرگ شدیم ...
هیون = خب بریم یه جا بشینیم ...
شی اون = بریم اون میز ...//به میزی اشاره میکنه که دوستای هیون و شی اون اونجا با دوست دختراشون بودن//
ا/ت = بریم
// همه با هم میرن و میشینن دور میز و با هم کلی حرف میزنن و میخندن که یهو هیون چشمش خورد به شی اون که خیلی وقته زل زده به پاهای برهنه ی ا/ت کنشو در میاره و میندازه روی پاهای ا/ت و با چشمای عصبیش به شی اون اشاره میکنه که به ا/ت نگاه نکنه ....شی اون هم که از این کار هیون عصبی میشه منتظر یه فرصت خوب برا تلافی کردنه ... بعد از خودن کلی سوجو و الکل با درصد بالا شروع میکنن جرعت حقیقت بازی کردن ...که میوفته به ا/ت و شی اون //
شی اون = خب جرعت یا حقیقت...
ا/ت = این دیگه چه سوالیه ..جرعت
#سه_پارتی
#هیونجین
ویو شب موقع رفتن =
هیون =//در اتاق ا/ت رو میزنه // ا/تتتتتتتتتتتتتتتت تموم نشد
ا/ت = بابا واستا دیگهههههههههههههه
//چند دقیقه میگذره ا/ت با عجله در رو باز میکنه و از اتاق میاد بیرون که با هیونجین روبه رو میشه...نگاهی بهش میکنه و لبخند میزنه //
ا/ت = من اماده ام بریم ...راستی خوش تیپ شدی ...//لپ هیونجینو میکشه//
هیون= //لبخند میزنه ...یه نگاهی به سر تا پای ا/ت میندازه که متوجه کوتاه بودن لباسش میشه ...اخم کوچیکی به ابرو هاش میاد // به نظرت لباست یکم کوتاه نیست ...
ا/ت = خب داریم میریم بار ...بدو غرغر نکن بریم ...
// ا/ت و هیون سوار ماشین میشن و به سمت بار حرکت میکنن ...وقتی به بار میرسن هیون درو برا ا/ت باز میکنه تا پیاده شه //
هیون = بفرمایید پرنسس ....
ا/ت = //تعجبی نکرد ..چون میدونست همش داره نقش بازی میکنه ...// ممنونم ...
// هیون دست ا/ت رو میگیره و با هم وارد میشن ...که یهو دوست هیون بدو بدو میاد سمتشون ...//
شی اون = اووووووو سلام ...خوش اومدین بچه ها ...
هیون = سلام پسر تولدت مبارک ....
شی اون = عه اینجا رو باش این که ا/ته ...یعنی تو و ا/ت با هم قرار میزارید ...
ا/ت = عه....هیون ...تو که میگفتی تولد دوستته ...این که شی اونه ...
هیون = شما همیدگه رو میشناسید ....
شی اون = معلومه که اره ...دوران ابتدایی باهم بودیم ...با هم بزرگ شدیم ...
هیون = خب بریم یه جا بشینیم ...
شی اون = بریم اون میز ...//به میزی اشاره میکنه که دوستای هیون و شی اون اونجا با دوست دختراشون بودن//
ا/ت = بریم
// همه با هم میرن و میشینن دور میز و با هم کلی حرف میزنن و میخندن که یهو هیون چشمش خورد به شی اون که خیلی وقته زل زده به پاهای برهنه ی ا/ت کنشو در میاره و میندازه روی پاهای ا/ت و با چشمای عصبیش به شی اون اشاره میکنه که به ا/ت نگاه نکنه ....شی اون هم که از این کار هیون عصبی میشه منتظر یه فرصت خوب برا تلافی کردنه ... بعد از خودن کلی سوجو و الکل با درصد بالا شروع میکنن جرعت حقیقت بازی کردن ...که میوفته به ا/ت و شی اون //
شی اون = خب جرعت یا حقیقت...
ا/ت = این دیگه چه سوالیه ..جرعت
- ۱۱.۰k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط