I fell in love with someone P

"I fell in love with someone'' (P3)


فردا شب ویو :
از زبان ا.ت :
شب شده بود منم داشتم آماده میشدم یه لباس کوتاه پوشیدم میکاپم کردم که خواهرم اومد....
یونا : وایییییییی ا.ت چه خوشگل شدییییییی
ا.ت : ممنون*سرد*
یونا : وای ا.ت تو باید خوشحال باشی
ا.ت : چرا باید با کسی ازدواج کنم که اونو نمی‌شناسم...حس خیلی بدیه
یونا : درکت میکنم خواهرم ولی این برا ما مهمه
ا.ت : پس من چی
یونا : برا توهم مهمه باید جلو اونا خوشحال خودتو نشون بدی
ا.ت : *سرش به معنی جواب مثبت تکون میده*
اجوما : ببخشید دخترا مهمونا اومدن
یونا و ا.ت همزمان : چییییی!!

ا.ت" منو یونا آروم داشتیم از پله ها پایین میومدیم که وقتی دیدیم بیشتر پسر بود دوتامون از استرس برگشتیم بالا...
ا.ت : یو...یو...یونا*استرس*
یونا : کدومشو...ن..بود*استرس*
ا.ت : ن..نمیدونم
یونا : بریم
ا.ت : نه نریم استرس بدی دارم
یونا : ا.ت نمیشه مهمونا منتظر تو هستن
ا.ت : باشه...*نفس عمیق* حالا بریم
یونا" داشتیم آروم از پله ها می‌رفتیم پایین که یه قدم پله رفتیم پایین که دوباره ا.ت برگشت بالا....
یونا : باز چیشدهه
ا.ت : ....ادامه داره....
دیدگاه ها (۶)

"I fell in love with someone'' (P4)یونا : باز چیشدهها.ت : می...

"I fell in love with someone'' (P5)کوک : *پوزخند*1 هفته بعد ...

My attractive vampire🩸🖤 (P12)یه هفته بعد : از زبان ا.ت : امر...

"I fell in love with someone'' (P2)همه زدن زیر خنده*چند مین ...

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

فیک مافیای سیاه من part 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط