اشک حسرت ادامه پارت

#اشک حسرت #ادامه پارت .۱۴۵



- لیاقت تو به...
سعید حلقه رو برداشت وگفت : توتعیین نمی کنی من لیاقتشو دارم یا نه تو خیلی هم خوبی بیشتر از اون چیزی که فکرشو کنی ولی پانیذ نمی خوام فریبت بدم واقعا هیچ حسی به هم جنس تو ندارم ...اگه من همینجوری می پذیری هستم اگر نه بازم به همین اندازه دوست دارم
- بهتره من به درس هام برسم واسه عشق وعاشقی که احساسی توش نباشه واز اجبار بیای طرفم ...همون بهتره تموم بشه
از اتاقش اومدم بیرون ورفتم تو سالن
- چی شده پانیذ سعید ناراحتت کرده
برگشتم طرف سهیل وگفتم : نه اون ناراحتم نکرده من ازش جدا شدم
سهیل متعجب نگاهم کرد ومن بغض به جای خالی حلقه روی انگشتم خیره شدم کسی که دوستم نداشته باشه من براش مثله بار سنگینیم رو دوشش عمرا اگه سعید آسمان رو فراموش می کرد آسمان چیکار کرده بود اون عاشق آسمان شده بود
دیدگاه ها (۱)

#اشک حسرت #پارت ۱۴۶ #سه سال بعد....سعید : سه سال پیش این موق...

#اشک حسرت #پارت۱۴۷سعید:- چشم حالا عصر بریم یه نگاهی بندازیم...

#اشک حسرت #پارت ۱۴۵پانیذ: وسایلمو جم کردم سعید تو حیاط پشتی ...

#اشک حسرت #پارت ۱۴۴سعید : بعد از شام هدیه وامید یکم کنارمون...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۸

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط