بی نام
بی نام
پارت ۶
ویو ات
روم رو برگردوندم جیمین داشت لبام رو آروم میخورد حس خوبی داشت لباش خیلی نرم بودن ولی باید ازش جدا میشودم سریع از جیمین جدا شدم
جنی و کوک) 😶😳😶😶😳
+این چه کاری بود کردی مگه مرض داشتی
_ نه مرض نداشتم لباتو نیاز داشتم
+ جان جدن
_ اره مگه خودت نگفتی من رو میبوسی
+ زر نزن
~واو جیمین از این کارا هم بلد بوده
»اره اره از کجا یاد گرفتی
+ بسه دیگه من میرم بخوابم
همه) اوکی ماهم میریم میخوابیم
فلش بک فردا صبح ساعت ۶
ویو ات
سریع از خواب بلند شدم و رفتم حموم آمدم بیرون موهام خشک کردم و حالت دادم ی میکاپ ساده کردم و لباس پوشیدم ( عکسش رو گذاشتم) الان ساعت ۷ شده
رفتم در اتاق جنی رو زدم اون هم میخواست لباس بپوشه ( عکس این هم گذاشتم لباس جنی سیاه هست) و بعد رفتم پیش کوک اون هم تموم بود آمد بیرون و نشست روی مبل
( لباس کوک و جیمین هم گذاشتم)
وای وای من نمیتونم برم در اتاق جیمین
آروم باش دختر داشتم میرفتم سمت اتاق جیمین که خودش در رو باز کرد و آمد بیرون من هم سریع روم رو برگردوندم و رفتم نشستم
وقتی رسیدیم ساحل من و جنی سریع لباسامون رو در آوردیم ( فقط لباس زیر تنشون هست عکسش هم گذاشتم سبزه مال ات هست ) روم رو کردم طرف پسرا وقتی اون بدن عضلانی رو دیدم ترسیدم نمیتونم چرا ولی قشنگ بود
ویو جیمین
واو اون ات هست چه بدنی داره چقدر رو فرمه
( بچه ها راستی عکس چای که رفتن هم گذاشتم )
~من شنا بلد نیستم
»من بهت یاد میدم
~واقعا
» اره واقعا بیا دیگه
+ بچه ها راستش من هم شنا بلد نیستم
_ بیا خودم بهت یاد میدم
بیا خیلی راحته
(توی ذهنش ) وای من چی دارم میگم
+ آمدم خیلی ممنون
جیمینی شی
توی ذهنش ) من چی دارم میگم خودم هم نمیدونستم
جیمین رفت توی آب بعد از من هم خواست بپرم بغلش خوب ولی من نرفتم آروم آمدم توی آب
اول جیمین دستش رو دور کمر لختم کرد حس خوبی داشت وای وای من چی دارم میگم خودت رو جمع کن دختر
ساعت ۱۲ ظهر بود رفتیم داخل یکی از حموم های لب ساحل و حموم کردیم آمدیم بیرون لباسامون رو پوشیدم وکمی اطراف ساحل داشتیم میگشتیم ) فقط ات و جنی) که یک دفعه ی مردی بلند از پشت بوته ها آمد بیرون ظاهراً میخواست تجاوز کنه نمیدونستیم باید چیکار کنیم که جیمین و کوک رسیدن
پایان
امیدوارم از این پارت هم خوشتون اومده باشه حتما لایک و فالو یادتون نره
پارت ۶
ویو ات
روم رو برگردوندم جیمین داشت لبام رو آروم میخورد حس خوبی داشت لباش خیلی نرم بودن ولی باید ازش جدا میشودم سریع از جیمین جدا شدم
جنی و کوک) 😶😳😶😶😳
+این چه کاری بود کردی مگه مرض داشتی
_ نه مرض نداشتم لباتو نیاز داشتم
+ جان جدن
_ اره مگه خودت نگفتی من رو میبوسی
+ زر نزن
~واو جیمین از این کارا هم بلد بوده
»اره اره از کجا یاد گرفتی
+ بسه دیگه من میرم بخوابم
همه) اوکی ماهم میریم میخوابیم
فلش بک فردا صبح ساعت ۶
ویو ات
سریع از خواب بلند شدم و رفتم حموم آمدم بیرون موهام خشک کردم و حالت دادم ی میکاپ ساده کردم و لباس پوشیدم ( عکسش رو گذاشتم) الان ساعت ۷ شده
رفتم در اتاق جنی رو زدم اون هم میخواست لباس بپوشه ( عکس این هم گذاشتم لباس جنی سیاه هست) و بعد رفتم پیش کوک اون هم تموم بود آمد بیرون و نشست روی مبل
( لباس کوک و جیمین هم گذاشتم)
وای وای من نمیتونم برم در اتاق جیمین
آروم باش دختر داشتم میرفتم سمت اتاق جیمین که خودش در رو باز کرد و آمد بیرون من هم سریع روم رو برگردوندم و رفتم نشستم
وقتی رسیدیم ساحل من و جنی سریع لباسامون رو در آوردیم ( فقط لباس زیر تنشون هست عکسش هم گذاشتم سبزه مال ات هست ) روم رو کردم طرف پسرا وقتی اون بدن عضلانی رو دیدم ترسیدم نمیتونم چرا ولی قشنگ بود
ویو جیمین
واو اون ات هست چه بدنی داره چقدر رو فرمه
( بچه ها راستی عکس چای که رفتن هم گذاشتم )
~من شنا بلد نیستم
»من بهت یاد میدم
~واقعا
» اره واقعا بیا دیگه
+ بچه ها راستش من هم شنا بلد نیستم
_ بیا خودم بهت یاد میدم
بیا خیلی راحته
(توی ذهنش ) وای من چی دارم میگم
+ آمدم خیلی ممنون
جیمینی شی
توی ذهنش ) من چی دارم میگم خودم هم نمیدونستم
جیمین رفت توی آب بعد از من هم خواست بپرم بغلش خوب ولی من نرفتم آروم آمدم توی آب
اول جیمین دستش رو دور کمر لختم کرد حس خوبی داشت وای وای من چی دارم میگم خودت رو جمع کن دختر
ساعت ۱۲ ظهر بود رفتیم داخل یکی از حموم های لب ساحل و حموم کردیم آمدیم بیرون لباسامون رو پوشیدم وکمی اطراف ساحل داشتیم میگشتیم ) فقط ات و جنی) که یک دفعه ی مردی بلند از پشت بوته ها آمد بیرون ظاهراً میخواست تجاوز کنه نمیدونستیم باید چیکار کنیم که جیمین و کوک رسیدن
پایان
امیدوارم از این پارت هم خوشتون اومده باشه حتما لایک و فالو یادتون نره
۵.۸k
۳۱ شهریور ۱۴۰۲