فیک چرا تو
فیک: چرا تو؟
پارت بیست و هشت☆
<میشینه رو تخت>
'لِئو هلش میده میخوابونش رو تخت'
لِئو: هیسسس حالا بگیر بخواب منم رو زمین میخوابم
یونا: یااا.... ترسیدم*معذب، خجالت زده*
+از چی ترسیدی دقیقا؟
_خ... خ... خب.. خب تو هلم دادی
+آها... یعنی اگه یکی رو تخت هلت بده میترسی!
<یونا بلند میشه میشینه>
_منظورم اینه که.... چون هلم دادی یه لحظه فکرم.... آه
+خب پس به جای هل دادن این چطوره!
_هوم؟
<یه بوس کوچولو یونا رو مهمون میکنه و میخوابونش رو تخت>
+چطور بود؟
_ل... ل... من... م*سرخ*
+چرا سرخ شدی حالا؟
_بهت... گ... گ
+ای بابا نمیدونستم لکنت زبون میگیری
_یاااا*صدای بلند*
<لِئو جلوی دهن یونا رو میگیره>
•صدا•↪لِئو پسرم صدای چیبود؟؟ از پشت در)
لِئو: عاام هیچی بابا داشتم فیلم میدیدم
•صدا•↪عجیبه آخه صداش بدجور نزدیک بود، صداشو کم کن زهرم ترکید.. خواب بودم*خمیازه*
لِئو: ب.... باشه بابا.... ببخشید برو بخواب
<دستشو از رو دهن یونا برمیداره>
یونا: ببخشید*باصدای آروم*
لِئو: نه عیب نداره به خیر گذشت....
_اوممم داشتم فک میکردم اینکه فقط بیام اینجا و بخوابیم خیلی جالب نیست...
+ پس میخوای اونکارو.... دوباره
_منظورم این نبود... منظورم اینه که یه بازی.. فیلمی.. چیزی...
+اوکی یه بازی دارم.... محبوبم هست بزار تلویزیونمو روشن کنم
«تو اتاقش تلویزیون داره مث ما که باکلاس نیست»
«فک کنم بهش میگن ps4 درست نوشتم آیا؟»
"تلویزیون رو روشن کردن"
یونا: اوه با خوب کسی میخوای بازی کنی
لِئو: جدی!
_پس چی... بزن بریمـــــــــ
+هوم! عاا باشه
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
پارت بیست و هشت☆
<میشینه رو تخت>
'لِئو هلش میده میخوابونش رو تخت'
لِئو: هیسسس حالا بگیر بخواب منم رو زمین میخوابم
یونا: یااا.... ترسیدم*معذب، خجالت زده*
+از چی ترسیدی دقیقا؟
_خ... خ... خب.. خب تو هلم دادی
+آها... یعنی اگه یکی رو تخت هلت بده میترسی!
<یونا بلند میشه میشینه>
_منظورم اینه که.... چون هلم دادی یه لحظه فکرم.... آه
+خب پس به جای هل دادن این چطوره!
_هوم؟
<یه بوس کوچولو یونا رو مهمون میکنه و میخوابونش رو تخت>
+چطور بود؟
_ل... ل... من... م*سرخ*
+چرا سرخ شدی حالا؟
_بهت... گ... گ
+ای بابا نمیدونستم لکنت زبون میگیری
_یاااا*صدای بلند*
<لِئو جلوی دهن یونا رو میگیره>
•صدا•↪لِئو پسرم صدای چیبود؟؟ از پشت در)
لِئو: عاام هیچی بابا داشتم فیلم میدیدم
•صدا•↪عجیبه آخه صداش بدجور نزدیک بود، صداشو کم کن زهرم ترکید.. خواب بودم*خمیازه*
لِئو: ب.... باشه بابا.... ببخشید برو بخواب
<دستشو از رو دهن یونا برمیداره>
یونا: ببخشید*باصدای آروم*
لِئو: نه عیب نداره به خیر گذشت....
_اوممم داشتم فک میکردم اینکه فقط بیام اینجا و بخوابیم خیلی جالب نیست...
+ پس میخوای اونکارو.... دوباره
_منظورم این نبود... منظورم اینه که یه بازی.. فیلمی.. چیزی...
+اوکی یه بازی دارم.... محبوبم هست بزار تلویزیونمو روشن کنم
«تو اتاقش تلویزیون داره مث ما که باکلاس نیست»
«فک کنم بهش میگن ps4 درست نوشتم آیا؟»
"تلویزیون رو روشن کردن"
یونا: اوه با خوب کسی میخوای بازی کنی
لِئو: جدی!
_پس چی... بزن بریمـــــــــ
+هوم! عاا باشه
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
- ۴.۲k
- ۲۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط