خونخاص

#خون_خاص
#پارت_۴
هم زمان گلدون بقل در خورد شد
بدنم رو برگردوندمکه دیدم اسلحه رو طرف من نشونه گرفته
-چرا من من به چه در دی میخورم ها؟😖
ارباب_تو یه ارزشی داری

بهد منو بردن به سمت ااق یه اتاق بزرگ بود قشنگ بود ولی من از اینجا متنفر بودم.
در رو قفل کردن منم رفتم نشستم رو تخت و زار زدم.😭😭
صبح:
...




شرمنده دیر شد فردا ۶ تا پارت میزارم
دیدگاه ها (۰)

#خون_خاص#پارت_۵ خدمتکار اومد و صبحانه گذاشت و رفت دست نزدم.ا...

#خون #خوشگل #پارت_۶خدمتکا امد و صبحانه گذاشت تا میخواست بره ...

#خون_خاص#پارت_۳وقتی بیدارشدم توی یه اتاق بامیله های زندان بو...

ادامه رومان ۳۵ تایی شدن۳ پارت میزارم

P7🍯یک ماه بعد//writer: در خونه باز شد و جیمین با چشمای که به...

قاصدک کوچولوی من💔🥀تهیونگ کنار تخت بیمارستان نشسته بود فقط آر...

وقتی با خودش میبره حموم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط