نام رمان:نگار
نام رمان:نگار
نویسنده:زهرا رضایی
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۴۳۷
خلاصه:نگار دختری خیال پرداز که عشقش حکایتی از یه عشق تند وآتشین داره
عشقی که خیلی زود سرد میشه و خود زندگی و مشکلاتش نمایان میشه..
این عشق آتشی پل های پشت سر دختر روخراب وآینده ی نامعلومی رو براش میسازه
وادامه…
دانلود رمان جدید
بخشی از رمان:بی پناهی همراز
آره اینم قسمت من ازسرنوشته…قسمتی که خودم باعثو بانیش بودم…. جرمم عاشقی حکم تقاص پس دادن بود تقاص عاشقی تقاص دل شکستن…تقاص خود رای بودن ومغروریت بود گونه هام از سوز سرد باد پاییزی به گز گز می افتن گوله اشک گرمی سرمی خوره وبه گونه ی یخ زدم گرما می بخشه… چقد خام بودم…چقد بچگی کردم…کاشکی زمان ب عقب برمی گشت ای کاش… کاش هامون ای کاش نمی شدن… جلد شناسنامه رو بیشتر فشار میدم…کینم رو روش خالی می کنم کجا دارم میرم من که دیگه جای روندارم برم اون موقعه ک این تصمیومی گرفتم باید فکر الانو می کردم زانوهام خم میشه خم وخم تر تکیمو به دیوار میدم…سرمی خورم ومی شینم یه گوشه.. بغض نداشتم خالی بود…تهی ازهمه چیز…فقط بی صدا وبدون هق هق گوله اشکای گرمی هرچندباری سرمی خوردنو شال مشکیمو تر می کردن …..با صدای زنگ گوشیم…صدای مردی تو گوشم به نجوا دراومد بابا…برگرد خونه….توهنوزم دخترهمین خونه هستی….
قسمت دوم از نگار سال قبل۲ باعجله کتونی های براقمو ازپام دراوردمو وارد خونه شدم -مامان….مامان… مادرم سراسیمه از اتاق بیرون زد..چته دختر…سگ دنبالت کرده مگه؟؟ به نفس نفس افتاده بودم ماما…مان…. لیوان اب خنکی رو به دستم داد….چته دختر..بخور..بخور تااروم بشی لیوانو یه نفس خوردم…به تهش ک رسیدم به سرفه افتادم.. دست محکم مامان روپشتم قرارگرفت وچندباری به ارومی ب پشتم زد نمیری یهو…خنده ی شیرینی کردوگفت..نکنه خبرازدواج مریمو شنیدی ک انقد خوشحالی دستمودور گردنش حلقه کردمو..رونوک پاایستادم تا بوسه ی به گونش بزنم..آی جانم مامان باهوش -خوبه خوبه کم نمک بریز..برو لباساتو عوض کن ک شب مهمونیم وای مامان..اصلا باورم نمیشه…مریم…مریم دیونه ی خودمون قراره عروس بشه..آی جانمی جان همنجور که ب سمت اتاق می رفت..سرشو با خنده تکون می دادوگفت..کی بشه تو بله بگی من ازدست تو راحت بشم
نام رمان:نگار
نویسنده:زهرا رضایی
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۴۳۷
خلاصه:نگار دختری خیال پرداز که عشقش حکایتی از یه عشق تند وآتشین داره
عشقی که خیلی زود سرد میشه و خود زندگی و مشکلاتش نمایان میشه..
این عشق آتشی پل های پشت سر دختر روخراب وآینده ی نامعلومی
نویسنده:زهرا رضایی
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۴۳۷
خلاصه:نگار دختری خیال پرداز که عشقش حکایتی از یه عشق تند وآتشین داره
عشقی که خیلی زود سرد میشه و خود زندگی و مشکلاتش نمایان میشه..
این عشق آتشی پل های پشت سر دختر روخراب وآینده ی نامعلومی رو براش میسازه
وادامه…
دانلود رمان جدید
بخشی از رمان:بی پناهی همراز
آره اینم قسمت من ازسرنوشته…قسمتی که خودم باعثو بانیش بودم…. جرمم عاشقی حکم تقاص پس دادن بود تقاص عاشقی تقاص دل شکستن…تقاص خود رای بودن ومغروریت بود گونه هام از سوز سرد باد پاییزی به گز گز می افتن گوله اشک گرمی سرمی خوره وبه گونه ی یخ زدم گرما می بخشه… چقد خام بودم…چقد بچگی کردم…کاشکی زمان ب عقب برمی گشت ای کاش… کاش هامون ای کاش نمی شدن… جلد شناسنامه رو بیشتر فشار میدم…کینم رو روش خالی می کنم کجا دارم میرم من که دیگه جای روندارم برم اون موقعه ک این تصمیومی گرفتم باید فکر الانو می کردم زانوهام خم میشه خم وخم تر تکیمو به دیوار میدم…سرمی خورم ومی شینم یه گوشه.. بغض نداشتم خالی بود…تهی ازهمه چیز…فقط بی صدا وبدون هق هق گوله اشکای گرمی هرچندباری سرمی خوردنو شال مشکیمو تر می کردن …..با صدای زنگ گوشیم…صدای مردی تو گوشم به نجوا دراومد بابا…برگرد خونه….توهنوزم دخترهمین خونه هستی….
قسمت دوم از نگار سال قبل۲ باعجله کتونی های براقمو ازپام دراوردمو وارد خونه شدم -مامان….مامان… مادرم سراسیمه از اتاق بیرون زد..چته دختر…سگ دنبالت کرده مگه؟؟ به نفس نفس افتاده بودم ماما…مان…. لیوان اب خنکی رو به دستم داد….چته دختر..بخور..بخور تااروم بشی لیوانو یه نفس خوردم…به تهش ک رسیدم به سرفه افتادم.. دست محکم مامان روپشتم قرارگرفت وچندباری به ارومی ب پشتم زد نمیری یهو…خنده ی شیرینی کردوگفت..نکنه خبرازدواج مریمو شنیدی ک انقد خوشحالی دستمودور گردنش حلقه کردمو..رونوک پاایستادم تا بوسه ی به گونش بزنم..آی جانم مامان باهوش -خوبه خوبه کم نمک بریز..برو لباساتو عوض کن ک شب مهمونیم وای مامان..اصلا باورم نمیشه…مریم…مریم دیونه ی خودمون قراره عروس بشه..آی جانمی جان همنجور که ب سمت اتاق می رفت..سرشو با خنده تکون می دادوگفت..کی بشه تو بله بگی من ازدست تو راحت بشم
نام رمان:نگار
نویسنده:زهرا رضایی
ژانر: عاشقانه
pdfتعداد صفحات :۴۳۷
خلاصه:نگار دختری خیال پرداز که عشقش حکایتی از یه عشق تند وآتشین داره
عشقی که خیلی زود سرد میشه و خود زندگی و مشکلاتش نمایان میشه..
این عشق آتشی پل های پشت سر دختر روخراب وآینده ی نامعلومی
۵.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.