عشق فراموش نشدنی

عشق فراموش نشدنی☯
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟹"

ا/ت : داشتم دست و پا میزدم که یهو دستی رو روی کمرم حس کردم و امدم بالا چشمام و باز کردم که چهره‌ی کوک و دیدم بدون پیراهن جلوم بود و کمرم و سفت چسبیده بود مشغول دیدن سیکس پک هاش شدم
کوک : اگه دیدین زدنتون تموم شده میشه بری بیرون
ا/ ت : هان....چی.....اره ولی اقا تو کمر من و گرفتی
کوک : عمق این استخر خیلی زیاد و تو کوچولو تر از اونی هستی که اگه ولت کنم میری زیر اب
ا/ت : ایش هالا من و ببر بیرون یخ زدم

کوک : دختر قشنگی بود تاهالا هیچ دختری ندیده بودم که بودن ارایش اینقدر قشنگ باشه وقتی خیس شد کل بدنش معلوم شد کمر باریک و سینه های خوش فرمی داشت (🤲 خدایا من ببخش)

از استخر امدیم بیرون کم کم داشت شب میشد و من هنوز جایی برای رفتن نداشتم
ا/ت : چیزه من تازه به این شهر امدم هیچی راجبش نمیدونم اینجا هتل داره من برم تو هتل بمونم
کوک : دارم ولی این موقع شب اتاق بهت نمیدن از اونجایی که خیلی مهربونم میتونی اینجا بمونی

ا/ت : واقعااااا (با ذوق)
کوک : اره
ا/ت : خوب شد دیگه نیازی نیست پول هتلم بدم صبحم میرم کار پیدا کنم
کوک : اتاق طبقه بالا سمت راسته
ا/ت : بله مرسی اقای
کوک: جونگ کوک هستم
ا/ت اها

صبح ویو ا/ت:
از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی بدون در زدن وارد شدم رفتم جلو اینه دستشویی که دیدم جونگ کوک رو توالت فرنگی نشسته و (خودتون میدونین)

کوک : تو اینجا چیکار میکنی ( با داد)
ا/ت : به جون بچه هایی که هنوز به دنیا نیاوردم هیچی ندیدم من میرم تو کارتو بکن موفق باشی✊ و دویدم بیرون
کوک : ا/تهههههههههههههه
دیدگاه ها (۱۴)

عشق فراموش نشدنی☯ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡"ᴘᴀʀᴛ 𝟺"ویو ا/ت:کوک رفت ...

عشق فراموش نشدنی☯ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡"ᴘᴀʀᴛ 𝟻"ا/ت : اینم اخریش...

عشق فراموش نشدنی☯ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡"ᴘᴀʀᴛ 𝟸"ا/ت : یک دفعه فه...

عشق فراموش نشدنی☯ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡"ᴘᴀʀᴛ 𝟷"ویو ا/ت:امروز هم...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

قلب یخیپارت ۱۷از زبان ا/ت:جونگ کوک: من به خودم افتخار میکنم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط