p33
رفتم وسایلمو گذاشتمو رفتم پیش جونگکوک
ات: بریم تو ساحل
کوک: بریم
باهم رفتیم تو ساحل یجایی رو نیمکت نشستیم
ات: خیلی وقته نیومدم ساحل
کوک: خب حالا قراره چند روز اینجا بمونی
کوک: ات
ات: بله
کوک: اونجا قایق موتوری هست مردم میرن سوار میشن بریم؟
ات: اخجون اره بریم... فقط من میرم لباسمو عوض کنم
کوک: باشه برو
رفتم تو سریع سریع لباسمو عوض کردم (عکسشو میزارم) رفتم بیرون
ات: خب بریم
کوک: بریم
تا دونجا که کوک گفتو پیاده روی کردیم
ات: هنوز نرسیدیم
کوک: نه
ات: چرا انقدر دورع
کوک: چون اینجا برای استراحته اونجا برای قایقو جت اسکی و اینجور چیزا
ات: ایش
کوک: چرا انقدر زود خسته میشی
ات: نمیدونم
کوک:(خنده)
ات: بالاخره
کوک: من میرم قایق بگیرم
ات: اوک
با کوک رفتم تا قایق بگیره انگار میخواست یه قایق بگیره که خودمون دوتا باشیم اما گیرش نیومد
کوک: یعنی چی که نمیشه
مرده: همه ی قایقا در حال استفادست
کوک: خب من میخوا...
ات: کوک اشکال نداره خب با چند نفر دیگه سوار شیم دفعه ی دیگه خودمون دوتا
کوک: هوف،باشه
رفتیم سمت یه قایق که بهمون گفته بودن تا سوار شیم
کوک ویو *
لعنتی کسایی که تو قایق بودن همه پسر بودن باید حواسم به ات باشه
کوک: بزار کمکت کنم سوار شی
ات: مرسی
کمکش کردم سوار شه جلیقه ها رو بهمون دادن بپوشیم نشستیم کت قایق حرکت کرد
دیدم پسری که سمت راست اته خیلی بهش میچسبه و اونم بدش میاد تو گوشم گفت
ات: کوک این پسره خیلی بهم میچسبه
کوک: یه لحظه
کوک: هوی پسرو، انقدر به دوست دخترم نچسب
پسره:(خنده) نخریدیش که خوشگله منم میخوام بهش بچسبم مشکلی داری؟
کوک: پسره ی....
یقشو گرفتم
قایق ران (نمیدونم بهشون چی میگن): خواهش می کنم اروم باشین ممکنه...
که یدفعه...
ادامه دارد..
شرط
۹ لایک
۵ کامنت
ات: بریم تو ساحل
کوک: بریم
باهم رفتیم تو ساحل یجایی رو نیمکت نشستیم
ات: خیلی وقته نیومدم ساحل
کوک: خب حالا قراره چند روز اینجا بمونی
کوک: ات
ات: بله
کوک: اونجا قایق موتوری هست مردم میرن سوار میشن بریم؟
ات: اخجون اره بریم... فقط من میرم لباسمو عوض کنم
کوک: باشه برو
رفتم تو سریع سریع لباسمو عوض کردم (عکسشو میزارم) رفتم بیرون
ات: خب بریم
کوک: بریم
تا دونجا که کوک گفتو پیاده روی کردیم
ات: هنوز نرسیدیم
کوک: نه
ات: چرا انقدر دورع
کوک: چون اینجا برای استراحته اونجا برای قایقو جت اسکی و اینجور چیزا
ات: ایش
کوک: چرا انقدر زود خسته میشی
ات: نمیدونم
کوک:(خنده)
ات: بالاخره
کوک: من میرم قایق بگیرم
ات: اوک
با کوک رفتم تا قایق بگیره انگار میخواست یه قایق بگیره که خودمون دوتا باشیم اما گیرش نیومد
کوک: یعنی چی که نمیشه
مرده: همه ی قایقا در حال استفادست
کوک: خب من میخوا...
ات: کوک اشکال نداره خب با چند نفر دیگه سوار شیم دفعه ی دیگه خودمون دوتا
کوک: هوف،باشه
رفتیم سمت یه قایق که بهمون گفته بودن تا سوار شیم
کوک ویو *
لعنتی کسایی که تو قایق بودن همه پسر بودن باید حواسم به ات باشه
کوک: بزار کمکت کنم سوار شی
ات: مرسی
کمکش کردم سوار شه جلیقه ها رو بهمون دادن بپوشیم نشستیم کت قایق حرکت کرد
دیدم پسری که سمت راست اته خیلی بهش میچسبه و اونم بدش میاد تو گوشم گفت
ات: کوک این پسره خیلی بهم میچسبه
کوک: یه لحظه
کوک: هوی پسرو، انقدر به دوست دخترم نچسب
پسره:(خنده) نخریدیش که خوشگله منم میخوام بهش بچسبم مشکلی داری؟
کوک: پسره ی....
یقشو گرفتم
قایق ران (نمیدونم بهشون چی میگن): خواهش می کنم اروم باشین ممکنه...
که یدفعه...
ادامه دارد..
شرط
۹ لایک
۵ کامنت
۳۰.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.