چند پارتی
چند پارتی
تهیونگ
پارت ۳
دست و پاش رو گم میکنه از این بابت که خواب مونده
بود خجالت میکشه
_ م... من واقعا متاسفم تهیونگ شی نباید خواب
میموندم.
تهیونگ متوجه شرمندگی ا/ت میشه و برای اینکه بحث
رو عوض کنه:
+اینا رو ول کن بیا شام بخوریم.
ا/ت به سمت اشپزخونه میره و میبینه که میز خیلی با
سلیقه چیده شده.
_اوه تهیونگ شی شما میز چیدید! واای خدااا خیلی
احساس شرمندگی میکنم این کار ها وظیفه منه نه شما.
همینطوری که حرف میزد تهیونگ براش صندلی رو
عقب میکشه :
+بشین
ا/ت با یه تشکری که شبیه زمزمه بود روی صندلی
میشینه.
توی این مدت ا/ت و تهیونگ با هم دوستای خوبی شده
بودن ولی میتونستن عشقشون رو بهم اعتراف کنن؟!
برای هر دوشون سخت بود.
تهیونگ
پارت ۳
دست و پاش رو گم میکنه از این بابت که خواب مونده
بود خجالت میکشه
_ م... من واقعا متاسفم تهیونگ شی نباید خواب
میموندم.
تهیونگ متوجه شرمندگی ا/ت میشه و برای اینکه بحث
رو عوض کنه:
+اینا رو ول کن بیا شام بخوریم.
ا/ت به سمت اشپزخونه میره و میبینه که میز خیلی با
سلیقه چیده شده.
_اوه تهیونگ شی شما میز چیدید! واای خدااا خیلی
احساس شرمندگی میکنم این کار ها وظیفه منه نه شما.
همینطوری که حرف میزد تهیونگ براش صندلی رو
عقب میکشه :
+بشین
ا/ت با یه تشکری که شبیه زمزمه بود روی صندلی
میشینه.
توی این مدت ا/ت و تهیونگ با هم دوستای خوبی شده
بودن ولی میتونستن عشقشون رو بهم اعتراف کنن؟!
برای هر دوشون سخت بود.
۷.۳k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.