ازدواج اجباری

#پارت28

فکر کردی کی هستی که اینطوری حرف میزنی ؟
فک کردی من عاشقت میشم با این حرفا ؟
بسته‌‌...خسته شدم از دستت.
خسته شدم از این هر..زه بازیات..
بس کن ...
بس کن ‌‌..( با داد )
جیمین گلدون لب میزو ورداشت کوبوند زمین
با صدای گلدون یونا و پدر مادر جیمین هم اومدن بالا ‌.‌

جیمین داشت میومد سمت ات که لینا جلوشو گرفت
لینا : ولش کن ( با داد و گریه‌...
یه تیکه از شیشه ها رفته بود تو دست ات ...
و داشت خون میامد
مادر جیمین : دختره ه..رزه پشت پسر من حرف میزنی ؟
پدر جیمین : چی شده ؟
ات : من کاری نکردم
یونا : اوپا...اوپا..حالت خوبه ؟
جیمین : دروغ گوی عوضی ..
ات : اینو بفهمید که شما وقتی آدم هایی اطرافتون دارید که به شما اهمیت میدن؛شما موظف هستید که حواستون به رفتار و گفتارتون باشه.
ناراحتی شما اون هارو ناراحت می‌کنه
عصبانیت شما اون هارو عصبانی می‌کنه
هر حسی که شما داشته باشید اون ها همزمان با شما تجربه اش می‌کنن.
حواستون باشه شما تنها کسی هستید که می‌تونید دل اون هارو بشکنید.
حواستون باشه!
اینو بفهمیددد ( با داد و گریه )

جیمین : توی ه..رزه چه انتظارایی از ما داری ؟
انتظار داری بیایم ملکت کنیم ؟
ات : من فقط انتظار اخلاق خوب رو دارم
من فقط از شما انتظار دارم یه ذره باهام خوب رفتار کنید...هق...هق
یه ذره باهام خوب باشید
مسخرم نکنید...هق..هق..
هیچوقت...هیچکس باهام مهربون نبوده...هق..هق...
من انتظار دارم شما مثل پدر و مادرم برام باشید چون اونا بامن خوب نبودند هیچوقت
هق..هق‌.

شرط برای پارت بیست و نه لایک +¹⁰❤
دیدگاه ها (۲۹)

عشقـ/مـافیایی

عشقـ/مـافیایی

روز مـادر هاتونـ مبـارکـ بیبی های من:) ♡ بمونید برام💕

ـنیــازمند ـبه کســی که اینو برامـ بـخرـه:) 💕

خون آشام من My vampire 🦇 Part 14ویو ات بلند شدم زدم سر لارا ...

چرا حرف منو باور نمیکنی

پارت ۵۰جیمین: من میرم به وظایفام برسم ات: چه وظیفه ایجیمین: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط