پارت ۸۷
پارت ۸۷
بقیه ی راه مونده رو طی کرد و روی تنها صندلی خالی کنار جونگ کوک نشست.....لبخند عجیبی روی صورت همشون بود....خود ا/ت از این رفتار عجیبشون تعجب کرد.....جونگ کوک که متوجه قضیه شد با نگاه ترسناکش به همشون فهموند که دارن ضایع بازی در میارن.....بعد از چند مین خودشون رو جمع و جور کردن و به صبحانه خوردنشون ادامه دادن......
تا چند مین سکوت عجیبی حاکم بود که تهیونگ سکوت رو شکست
٪(تهیونگ)خب.....خانواده گرامی ........امروز چه کاره این؟
$(فلورا)من که ترجیح میدم توی یه اینجور روز برفی جلوی پنجره با یه لیوان قهوه داغ ریلکس کنم
هوسوک حرفش رو تایید کرد و گفت
@ (هوسوک)آره.....امروز خیلی سرده......
تهیونگ که زیاد از نظر فلورا خوشش نیومده بود جواب داد
٪ولی به نظر من بریم بیرون بیشتر خوش میگذره......هوا انقدر سرد بوده که مطمئنم آب رودخونه نزدیک اینجا یخ زده......جون میده برای اسکی.....
ا/ت با ذوق حرف تهیونگ رو تایید کرد و گفت
+آره آره...به نظرم از خونه موندن خیلی بهتره......(ذوق)
هوسوک رو به تهیونگ گفت
@ درسته....هوا سرده....ولی فکر نمی کنم اونقدر سرد باشه که آب رودخونه یخ زده باشه....
٪حالا یه امتحانی میکنیم دیگه....
هوسوک سری به علامت تاسف تکون داد که تهیونگ گفت
٪خب......بقیه....همه موافقین؟
همه سکوت کردن و چیزی نگفتن
تهیونگ با لبخند نا امیدانه و ضایعی جواب داد
٪خب مرسی که جوابمو دادین.....ولی خب سکوت علامت رضاست دیگه.....پس اوکیه.....
بعد از صبحانه هر کدومشون به طرف اتاقشون رفتن تا آماده بشن بعد از آماده شدن همه به طرف رودخونه نزدیک ویلا حرکت کردن.....
بعد از رسیدن به رودخونه هر کدوم پیاده شدن....
هوا خیلی سرد بود،اما تهیونگ انگار نه انگار که هوا سرده کفش های مخصوص اسکیتش رو در آورد که هوسوک داد زد
@ تهیونگا.....وایسا.....
بعد به طرف آب یخ زده ی رودخونه رفت....
آروم پاش رو روی یخ گذاشت.....چند بار آروم فشار داد.....یخ ترک کوچیکی برداشت.....با دستهاش که با دستکش پوشونده بودش برف روی یخ رو کنار زد ......یخ روی رودخونه خیلی نازک بود.......طوری که فقط یه لایه ی کم ازآب یخ زده بود....و برای اسکیت اصلا مناسب نبود....
به سمت ماشینا برگشت
€(جین)چی شد هوسوکا؟
@ گفتم که هوا اونقدر سرد نبوده که یخ بزنه.....یخ زده ولی یه لایه نازک....خیلی سریع میشکنه.....بیاین برگردیم
تهیونگ با نا امیدی گفت
٪ای بابا.....من امسال به امید اسکی اومدم اینجا.....
فلورا با طعنه رو به تهیونگ گفت
$آره.....که دختر بیاری اینجا مخشو بزنی....(میدونین دیگه توی کره یکی از روش های رایج مخ زدن اسکی روی یخه😂اونم در صورتی که دختره بلد نباشه و اونوقت بخواد دست پسره رو بگیره که نیوفته و ادامشم که خودتون میدونین.......😂)
٪تو نمیشه یه بار به من تیکه نندازی نه؟
فلورا با ناز سرشو اونور کرد که با پوزخند تهیونگ هم زمان شد....
جیسو پیشنهادی داد
^حالا که نمیشه اسکی کرد به نظرم همینجا یه ذره برف بازی کنیم یا یه آدم برفی بزرگ بسازیم .....بچم هیسو با ذوق اومد اینجا....حداقل یه بازی کرده باشیم....
همه با پیشنهاد جیسو موافقت کردن......بعد از چند مین همه دستکش و کلاه و شال گردنشون رو پوشیدن و شروع کردن به برف بازی....همه بازی می کردن و فقط جونگ کوک بود که یه گوشه با هیسو مشغول درست کردن آدم برفی بودن....
"وای.....خیلی قشنگ بلدی درست کنی ها عمو.....کی بهت یاد داده؟
-مامانم.....
"مگه مامانم داری؟
-آره......داشتم.....
ادامه پست بعد
بقیه ی راه مونده رو طی کرد و روی تنها صندلی خالی کنار جونگ کوک نشست.....لبخند عجیبی روی صورت همشون بود....خود ا/ت از این رفتار عجیبشون تعجب کرد.....جونگ کوک که متوجه قضیه شد با نگاه ترسناکش به همشون فهموند که دارن ضایع بازی در میارن.....بعد از چند مین خودشون رو جمع و جور کردن و به صبحانه خوردنشون ادامه دادن......
تا چند مین سکوت عجیبی حاکم بود که تهیونگ سکوت رو شکست
٪(تهیونگ)خب.....خانواده گرامی ........امروز چه کاره این؟
$(فلورا)من که ترجیح میدم توی یه اینجور روز برفی جلوی پنجره با یه لیوان قهوه داغ ریلکس کنم
هوسوک حرفش رو تایید کرد و گفت
@ (هوسوک)آره.....امروز خیلی سرده......
تهیونگ که زیاد از نظر فلورا خوشش نیومده بود جواب داد
٪ولی به نظر من بریم بیرون بیشتر خوش میگذره......هوا انقدر سرد بوده که مطمئنم آب رودخونه نزدیک اینجا یخ زده......جون میده برای اسکی.....
ا/ت با ذوق حرف تهیونگ رو تایید کرد و گفت
+آره آره...به نظرم از خونه موندن خیلی بهتره......(ذوق)
هوسوک رو به تهیونگ گفت
@ درسته....هوا سرده....ولی فکر نمی کنم اونقدر سرد باشه که آب رودخونه یخ زده باشه....
٪حالا یه امتحانی میکنیم دیگه....
هوسوک سری به علامت تاسف تکون داد که تهیونگ گفت
٪خب......بقیه....همه موافقین؟
همه سکوت کردن و چیزی نگفتن
تهیونگ با لبخند نا امیدانه و ضایعی جواب داد
٪خب مرسی که جوابمو دادین.....ولی خب سکوت علامت رضاست دیگه.....پس اوکیه.....
بعد از صبحانه هر کدومشون به طرف اتاقشون رفتن تا آماده بشن بعد از آماده شدن همه به طرف رودخونه نزدیک ویلا حرکت کردن.....
بعد از رسیدن به رودخونه هر کدوم پیاده شدن....
هوا خیلی سرد بود،اما تهیونگ انگار نه انگار که هوا سرده کفش های مخصوص اسکیتش رو در آورد که هوسوک داد زد
@ تهیونگا.....وایسا.....
بعد به طرف آب یخ زده ی رودخونه رفت....
آروم پاش رو روی یخ گذاشت.....چند بار آروم فشار داد.....یخ ترک کوچیکی برداشت.....با دستهاش که با دستکش پوشونده بودش برف روی یخ رو کنار زد ......یخ روی رودخونه خیلی نازک بود.......طوری که فقط یه لایه ی کم ازآب یخ زده بود....و برای اسکیت اصلا مناسب نبود....
به سمت ماشینا برگشت
€(جین)چی شد هوسوکا؟
@ گفتم که هوا اونقدر سرد نبوده که یخ بزنه.....یخ زده ولی یه لایه نازک....خیلی سریع میشکنه.....بیاین برگردیم
تهیونگ با نا امیدی گفت
٪ای بابا.....من امسال به امید اسکی اومدم اینجا.....
فلورا با طعنه رو به تهیونگ گفت
$آره.....که دختر بیاری اینجا مخشو بزنی....(میدونین دیگه توی کره یکی از روش های رایج مخ زدن اسکی روی یخه😂اونم در صورتی که دختره بلد نباشه و اونوقت بخواد دست پسره رو بگیره که نیوفته و ادامشم که خودتون میدونین.......😂)
٪تو نمیشه یه بار به من تیکه نندازی نه؟
فلورا با ناز سرشو اونور کرد که با پوزخند تهیونگ هم زمان شد....
جیسو پیشنهادی داد
^حالا که نمیشه اسکی کرد به نظرم همینجا یه ذره برف بازی کنیم یا یه آدم برفی بزرگ بسازیم .....بچم هیسو با ذوق اومد اینجا....حداقل یه بازی کرده باشیم....
همه با پیشنهاد جیسو موافقت کردن......بعد از چند مین همه دستکش و کلاه و شال گردنشون رو پوشیدن و شروع کردن به برف بازی....همه بازی می کردن و فقط جونگ کوک بود که یه گوشه با هیسو مشغول درست کردن آدم برفی بودن....
"وای.....خیلی قشنگ بلدی درست کنی ها عمو.....کی بهت یاد داده؟
-مامانم.....
"مگه مامانم داری؟
-آره......داشتم.....
ادامه پست بعد
۵۲.۴k
۰۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.