پارت

#پارت_38

غذا رو که خوردیم بدون اینکه وقتو از دست بدیم راه افتادیم سمت خونه ساحل ، وسطای راه خوابش برد ، لامصب توی خوابم قیافش هوشمل بود دلم براش رفته بود ... کم کم میتونم به خودم اعتراف کنم کع دوسش دارم ، ارع من واقعا ساحلو دوست دارم و فکر از دست دادنش زمینم میزنه ، فک کنم علیسانم اینو فهمیده برای همونه دنبال ساحله چون با وجود اون میتونه منم رام کنه ...


ساعت نزدیکای ۱ شب بود که رسیدیم ، اروم ساحلو بیدارم کردم ، کلید خونه رو از زیر گلدون بیردن اوردو درو باز کرد ، خونش واقعا خوشگل بود رفتیم توی خونه وسایلو روی مبل گذاشتمو خودمم روی مبل سه نفره دراز شدم ...

+ میگما اینجا فقط یه اتاق داره ، چجوری قراره بخوابیم ؟

- خب مثل اون دفعه کع فیلم ترسناک دیدیم باهام میخوابیم

+ اره کع صب توی بغل هم بیدار بشیم

- بابا به من چه تو جیغ جیغ کردی پریدی بغل من ، من چی کنم؟

+ باشه حالا ، من میرم یه دوش بگیرم ، هر جی خواستی توی یخچال هست

- اوکیه ممنون

رفتم در یخچالو باز کردمو یکم میوه خوردم که بعد نیم ساعت ساحل برگشت ...

- آفیت باشه

+ ممنون

- خب حالا قراره چی کنیم

+ چیو

- خوابو دیگه

+، باشه بابا

- افرین دختر گل

سریع رفتم پیشو نیشو بوسیدمو رفتم بابا توی اتاقش و سریع لباسامو عوص کردمو پلاس روی تخت شدم بدبختو توی شک گذاشتم ... اروم اومدمو کنارم دراز کشید ..

+ یه چی بپرسم ازت

- بفرما

+ چرا انقدر بهم کمک میکنی ؟ چرا هوامو داری ....
دیدگاه ها (۰)

#پارت_39راستش اول جواب هیچ کدوم از این سوالا رو نمیدونستم ام...

#پارت_40""ساحل""اماده شدمو دنبالش راه افتادم از استرس دارم م...

#پارت_37رسیدم به در خروجی از لای در بیرونو نگا کردم که دیدم ...

#پارت_36چشامو بهش دوختم ، رد اشک توی صورتش معلوم بود ، چش ما...

نام فیک: عشق مخفیPart: 54ویو جیمین*بعد از چند دقیقه نفسش جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط