p23
p23
کوک:... از پدرم متنفر شدم حالا کمکم میکنید، قول میدم هیچ اتفاقی واسه هیچ کدومتون نیوفته
بکهیون: بهتر نیست دست و پاهای منو بازکنین
کوک: بعمن اعتماد کنین، من هه سو رو میبرم خونه نودم چون افراد پدرم دنباله هه سو هستن پدرتون رو کشتن بعید نیست بلایی سر هه سو نیارن
بکهیون: اگه هه سو چیزیش بشه من زندت نمیزارم
هه سو: داری میگی من بیام خونه تو، بشین تا بیام
کوک: حرف گوش کن(داد) پدرم فک میکنه خیلی وقت پیش بکهیون مرده پس تو طعمه شی خرف گوش جون خودتو به خطر ننداز
بکهیون: بهش گوش بده هه سو راست میگع دنبالش برو منم همینجا میمونم
هه سو: اما، اما بکهیون من نمیخام دوباره از پیشت برم (گریه)
بکهیون: اون روی سگ متو بالا نیار بلند شو برو
کوک: بیا بریم هه سو همه اینکارا به خاطر خودت و خودم میکنم منم میخام انتقاممو از پدرم بگیرم بلند شد بریم
کوک اوند به سمتم و بغلم کرد و خودم روی پای خودم ایستادم که با داد بکهیون سرجام وایسادم
بکهیون: وایسا، پاهات(داد) هه سو پاهات داره خون میره احمق، یه چیزی بیار ببندم رانوش رو، اینحور میخای بهت اعتماد کنم(داد)
کوک: چی.... صبر کن الان میام
هه سو: عه، چیزی نیست میشه داد نزنی لطفا، یه زخم کوچیکه
بکهیون: داره مثل چی خون میذه میگی زخم کوچیکه بشین رو صندلی ببینم
نشستم روصندلی، پا چندتا باند و گاز پاهامو بستن اروم کمکم کرد بلندشدم و کوک بغلم کرد
کوک: بهتره راه نری رو پاهات، توعم برو پیش جین بهت میگع چه کار کنی
بکهیون: لطفا مواظبش باش
هه سو: میشه لطفا جین رو ببینم
کوک: براچی(اخم)
هه سو: لطفا کارش دارم باید یه چیزی بهش بگم
کوک: خب اوک وایسا رو پای خودت و خودت راه برو برو پیشش کنارماشین وایساده(پوکر و عصبانی)
هه سو: جوری نگاه نکن انگار من... اه ولش کن
به سختی میتونستم راه برم، جین رو دیدم کنار ماشین وایساده براش دست تکون دادم اومد سمتم
جین: هه سو، حالت خوبه پاهات، پاهات
کوک:... از پدرم متنفر شدم حالا کمکم میکنید، قول میدم هیچ اتفاقی واسه هیچ کدومتون نیوفته
بکهیون: بهتر نیست دست و پاهای منو بازکنین
کوک: بعمن اعتماد کنین، من هه سو رو میبرم خونه نودم چون افراد پدرم دنباله هه سو هستن پدرتون رو کشتن بعید نیست بلایی سر هه سو نیارن
بکهیون: اگه هه سو چیزیش بشه من زندت نمیزارم
هه سو: داری میگی من بیام خونه تو، بشین تا بیام
کوک: حرف گوش کن(داد) پدرم فک میکنه خیلی وقت پیش بکهیون مرده پس تو طعمه شی خرف گوش جون خودتو به خطر ننداز
بکهیون: بهش گوش بده هه سو راست میگع دنبالش برو منم همینجا میمونم
هه سو: اما، اما بکهیون من نمیخام دوباره از پیشت برم (گریه)
بکهیون: اون روی سگ متو بالا نیار بلند شو برو
کوک: بیا بریم هه سو همه اینکارا به خاطر خودت و خودم میکنم منم میخام انتقاممو از پدرم بگیرم بلند شد بریم
کوک اوند به سمتم و بغلم کرد و خودم روی پای خودم ایستادم که با داد بکهیون سرجام وایسادم
بکهیون: وایسا، پاهات(داد) هه سو پاهات داره خون میره احمق، یه چیزی بیار ببندم رانوش رو، اینحور میخای بهت اعتماد کنم(داد)
کوک: چی.... صبر کن الان میام
هه سو: عه، چیزی نیست میشه داد نزنی لطفا، یه زخم کوچیکه
بکهیون: داره مثل چی خون میذه میگی زخم کوچیکه بشین رو صندلی ببینم
نشستم روصندلی، پا چندتا باند و گاز پاهامو بستن اروم کمکم کرد بلندشدم و کوک بغلم کرد
کوک: بهتره راه نری رو پاهات، توعم برو پیش جین بهت میگع چه کار کنی
بکهیون: لطفا مواظبش باش
هه سو: میشه لطفا جین رو ببینم
کوک: براچی(اخم)
هه سو: لطفا کارش دارم باید یه چیزی بهش بگم
کوک: خب اوک وایسا رو پای خودت و خودت راه برو برو پیشش کنارماشین وایساده(پوکر و عصبانی)
هه سو: جوری نگاه نکن انگار من... اه ولش کن
به سختی میتونستم راه برم، جین رو دیدم کنار ماشین وایساده براش دست تکون دادم اومد سمتم
جین: هه سو، حالت خوبه پاهات، پاهات
۷۲.۶k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.