عشق تنهایی🐯🌓✨p ۲
ویو تهیونگ🐯✨
سلام من تهیونگم همون طور که همتون میدونید (نوشتم براتون منظورش سن و ایناس) یه منشی هم دارم این منشی که دارم برعکس دخترای دیگه که منشیم بودن و خودشونو بهم میچسبوندن بود جدی و خیلی هات بود و خیلی وقته یه حسایی بهش دارم وقتی میبینمش احساس میکنم قلبم نامنظم میزنه دستام میلرزه و فکر کنم عاشق شدم نه تهیونگ این چیه که داری میگی خودت رو جمع کن نزدیک ۷ ساله پیش من کار میکنه و توی رزومش وقتی میخواست استخدام شه نوشته بود ۱۶ سالش بود و منم ۲۰ سالم این احساسم ۵ ساله که به خانم جئون هست خب حالا بگذریم امروز یه جلسه دارم باید برم وسایلم رو برداشتم و داشتم میرفتم به اتاق جلسه (راستی تهیونگ دوست دختر داره) که مایا رو دیدم گفتم هرکی اومد بگو جلسه هستم و بشینه جلوی در روی صندلی ها چون امروز لیانا (دوست دخترش) میاد
ویو مایا 🌓✨
اقای کیم اومد و گفت که هرکی کار داشت بهش بگم که بشینه جلوی در و داشت میرفت که تعظیم کردم بهش و رفت نشستم روی صندلی و یه سری کاغذ بازی هارو اماده کردم که باید میدادم اقای کیم امضا کنن سرم گرم بود که یه دختری اومد اصلا نمیشناختمش شبیه خواهر اقای کیم که نبود اخه منو یوکی(اسم خواهر تهیونگ) با هم دوستای صمیمی هستیم
لیانا:ببخشید اقای کیم توی اتاقشونن (با عشوه)
مایا:نه جلسه هستن ببخشید ولی شما چیکار دارید باهاشون یا چه نسبتی دارید باهاش
لیانا:به تو چه باید به تو عم جواب پس بدم چون دوست پسرمه(با عصبانیت)
مایا:نه بفرمایید بشینید تا بیان
مایا یه جوری نشون داد که انگار به چپش نیست که تهیونگ دوست دختر داره ولی از تو انگار داشت گریه میکرد چون اون حسی که تهیونگ داشت متقابلا بود
ادامه دارد......
اسکی ممنوع ❌
به در خواست یکی از دوستان و دیگه شرط نمیزارم اخه لایک نمیکنید😑
سلام من تهیونگم همون طور که همتون میدونید (نوشتم براتون منظورش سن و ایناس) یه منشی هم دارم این منشی که دارم برعکس دخترای دیگه که منشیم بودن و خودشونو بهم میچسبوندن بود جدی و خیلی هات بود و خیلی وقته یه حسایی بهش دارم وقتی میبینمش احساس میکنم قلبم نامنظم میزنه دستام میلرزه و فکر کنم عاشق شدم نه تهیونگ این چیه که داری میگی خودت رو جمع کن نزدیک ۷ ساله پیش من کار میکنه و توی رزومش وقتی میخواست استخدام شه نوشته بود ۱۶ سالش بود و منم ۲۰ سالم این احساسم ۵ ساله که به خانم جئون هست خب حالا بگذریم امروز یه جلسه دارم باید برم وسایلم رو برداشتم و داشتم میرفتم به اتاق جلسه (راستی تهیونگ دوست دختر داره) که مایا رو دیدم گفتم هرکی اومد بگو جلسه هستم و بشینه جلوی در روی صندلی ها چون امروز لیانا (دوست دخترش) میاد
ویو مایا 🌓✨
اقای کیم اومد و گفت که هرکی کار داشت بهش بگم که بشینه جلوی در و داشت میرفت که تعظیم کردم بهش و رفت نشستم روی صندلی و یه سری کاغذ بازی هارو اماده کردم که باید میدادم اقای کیم امضا کنن سرم گرم بود که یه دختری اومد اصلا نمیشناختمش شبیه خواهر اقای کیم که نبود اخه منو یوکی(اسم خواهر تهیونگ) با هم دوستای صمیمی هستیم
لیانا:ببخشید اقای کیم توی اتاقشونن (با عشوه)
مایا:نه جلسه هستن ببخشید ولی شما چیکار دارید باهاشون یا چه نسبتی دارید باهاش
لیانا:به تو چه باید به تو عم جواب پس بدم چون دوست پسرمه(با عصبانیت)
مایا:نه بفرمایید بشینید تا بیان
مایا یه جوری نشون داد که انگار به چپش نیست که تهیونگ دوست دختر داره ولی از تو انگار داشت گریه میکرد چون اون حسی که تهیونگ داشت متقابلا بود
ادامه دارد......
اسکی ممنوع ❌
به در خواست یکی از دوستان و دیگه شرط نمیزارم اخه لایک نمیکنید😑
۷.۲k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.