🥀فصل دوم پارت 33🥀
🥀فصل دوم پارت 33🥀
ات جیمین و مادر پدر ات همه تویه سالون نشسته بودن
م/ات : خیلی خوشحال شدم که اومدین
ات : ممنونم
پ/ات : خوب چرا اومدین
ات : دلتنگ مادرم شده بودم نمیتونم خونه مادر بیام روبه جیمین کردم و گفت
ات : تو نمیخواهی بری
جیمین : نه قهوم تموم نشده
ات : پاشو جیمین کار داری برو
جیمین : باشه پس عصر میام دنبالت
ات : نه نیا
جیمین : چرا
ات : فردا بیا میخواهم امشب همینجا بمونم
جیمین که مجبور بود جلویه خانوادش بهش اجازه بده که بمونه
جیمین : خوب باشه پس من دیگه برم
پ/ات : خوش اومدی بازم بیا
ات : این رفتارتون از رویه مهربانی بود یا از رویه کنایه
پ/ات : من بدرقت میکنم
جیمین بلند شد و به سمته در رفت پدر زنش هم برایه بدرقه کردنش دنبالش رفت ات نفسه عمیقی کشید و به مبل تکیه داد
م/ات : چیشده دخترم میونت با جیمین خوبه
ات : اره خیلی خوبه از این بهتر نمیشه مادر برام یکمی سوشی درست میکنی
م/ات : معلومه که درست میکنم
مادرش رفت سمته آشپز خونه ات هم رویه مبل دراز کشید زیره سرش یه کوسن گذاشت و کم کم چشماش گرم گرفت
《《《《《《《《《《
جیمین تویه دفترش نشسته بود و به کاراش میرسید که هیونجین بهش زنگ زد
جیمین: بله هیونجین بگو
هیونجین : جیمین داداشم بهوش اومده
جیمین : خدا رو شکر حالش خوبه
هیونجین : اره من میرم آمریکا کار ها رو به تو می سپارم
جیمین : نه اینکه خیلی کار کردی باشه برو خیالت راحت
هیونجین : خوب تو هستی چرا من باید کار کنم خوب ازم ماکاتو رو پیدا کردی
جیمین : نه
هیونجین : اشکالی نداره
جیمین: میگن یه تتو رویه بازوش هست
هیونجین: خوب باشه فعلا
بعد از تموم شدن حرفاش گوشیش رو گذاشت رویه میز و با خودش گف یعنی اون کیه
از بیرون صدایی اومد که جیمین زود از اوتاق رفت بیرون
جیمین: چه خبر
آقا میخواستم با انیوپ شوخی بکنم آب روش ریختم اونم انگار بی جنبست دعوا کرد و رفت
جیمین خندیی کرد و گفت باشه اشکالی نداره الان کجاست
آقا رفت تویه اون اوتاق
جیمین رفت سمته اوتاق و با پشته انگشتش دو یا سه بار ضربه زد و گفت
جیمین : انیوپ دارم میام تویه اوتاق
انیوپ : بفرمائید آقا
جیمین وارده اوتاق شد انیوپ لباسش خیس شده بود و لباساشو عوض کرده بود یه زیرپوشه استین کوتاه پوشیده بود
جیمین : چرا دعوا کردین
انیوپ : عوضیا عصبامو خراب کردن
جیمین: اشکالی نداره
جیمین میخواست بره بیرون که یچیزی توجهشو جلب کرد یه تتو رویه بازوش بود جیمین چیزی نگفت و از اوتاق رفت سمته اوتاقه خودش
جیمین : یعنی چی اون تتو چی بود نکنه
ادامه دارد
ات جیمین و مادر پدر ات همه تویه سالون نشسته بودن
م/ات : خیلی خوشحال شدم که اومدین
ات : ممنونم
پ/ات : خوب چرا اومدین
ات : دلتنگ مادرم شده بودم نمیتونم خونه مادر بیام روبه جیمین کردم و گفت
ات : تو نمیخواهی بری
جیمین : نه قهوم تموم نشده
ات : پاشو جیمین کار داری برو
جیمین : باشه پس عصر میام دنبالت
ات : نه نیا
جیمین : چرا
ات : فردا بیا میخواهم امشب همینجا بمونم
جیمین که مجبور بود جلویه خانوادش بهش اجازه بده که بمونه
جیمین : خوب باشه پس من دیگه برم
پ/ات : خوش اومدی بازم بیا
ات : این رفتارتون از رویه مهربانی بود یا از رویه کنایه
پ/ات : من بدرقت میکنم
جیمین بلند شد و به سمته در رفت پدر زنش هم برایه بدرقه کردنش دنبالش رفت ات نفسه عمیقی کشید و به مبل تکیه داد
م/ات : چیشده دخترم میونت با جیمین خوبه
ات : اره خیلی خوبه از این بهتر نمیشه مادر برام یکمی سوشی درست میکنی
م/ات : معلومه که درست میکنم
مادرش رفت سمته آشپز خونه ات هم رویه مبل دراز کشید زیره سرش یه کوسن گذاشت و کم کم چشماش گرم گرفت
《《《《《《《《《《
جیمین تویه دفترش نشسته بود و به کاراش میرسید که هیونجین بهش زنگ زد
جیمین: بله هیونجین بگو
هیونجین : جیمین داداشم بهوش اومده
جیمین : خدا رو شکر حالش خوبه
هیونجین : اره من میرم آمریکا کار ها رو به تو می سپارم
جیمین : نه اینکه خیلی کار کردی باشه برو خیالت راحت
هیونجین : خوب تو هستی چرا من باید کار کنم خوب ازم ماکاتو رو پیدا کردی
جیمین : نه
هیونجین : اشکالی نداره
جیمین: میگن یه تتو رویه بازوش هست
هیونجین: خوب باشه فعلا
بعد از تموم شدن حرفاش گوشیش رو گذاشت رویه میز و با خودش گف یعنی اون کیه
از بیرون صدایی اومد که جیمین زود از اوتاق رفت بیرون
جیمین: چه خبر
آقا میخواستم با انیوپ شوخی بکنم آب روش ریختم اونم انگار بی جنبست دعوا کرد و رفت
جیمین خندیی کرد و گفت باشه اشکالی نداره الان کجاست
آقا رفت تویه اون اوتاق
جیمین رفت سمته اوتاق و با پشته انگشتش دو یا سه بار ضربه زد و گفت
جیمین : انیوپ دارم میام تویه اوتاق
انیوپ : بفرمائید آقا
جیمین وارده اوتاق شد انیوپ لباسش خیس شده بود و لباساشو عوض کرده بود یه زیرپوشه استین کوتاه پوشیده بود
جیمین : چرا دعوا کردین
انیوپ : عوضیا عصبامو خراب کردن
جیمین: اشکالی نداره
جیمین میخواست بره بیرون که یچیزی توجهشو جلب کرد یه تتو رویه بازوش بود جیمین چیزی نگفت و از اوتاق رفت سمته اوتاقه خودش
جیمین : یعنی چی اون تتو چی بود نکنه
ادامه دارد
۶.۱k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.