وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه...
وقتی نامادری تو رو به اون میفروشه...
پارت دهم داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه...
در زده شد
&یونگی:میرم باز کنم
یونگی رفت در رو باز کرد که با یه پسر وارد شد
پسره یه نگاه به من کرد برگشت سمت یونگی و گفت
@معرفی نمیکنی هیونگ؟!
&ایشون ا.ت هستند خواهر من ... ا.ت این جیهونه دوست صمیمی و البته شریک من
+خوشبختم
@همچینین ....لی جیهون هستم
+:)
&خب بسه دیگه بیاید بشینید
رفتیم نشستیم رو مبل ها
+من چایی میریزم
@چیزه ....من چایی نمیخورم اگر اشکال نداره
&ا.ت براش قهوه درست کن
+باشه
رفتم تو آشپزخونه قهوه رو داشتم درست میکردم که صدا سرفه از پشتم شنیدم برگشتم که با جیهون مواجه شدم
+بله؟!
@چیزه ....اگر زحمتی نیست ...
+یااا راحت صحبت کن آنقدر خجالتی نباش
@خببب ....آیشش خجالت میکشم خب
+(خنده)
@چرا میخندی ؟!
+ندیدم تا حالا پسر خجالت بکشه (این علامت * یعنی تو ذهنش داره حرف میزنه)
*البته نامجون هم اول خجالت میکشید
@به چی فکر میکنی ؟!
+هیچی ...حالا چی میخواستی ؟!
@آب
+آها ...خب بیا بگیر
یه لیوان گرفتم و بهش دادم
آب رو خورد و یه تشکری کرد و رفت
قهوه رو درست کردم و با دو تا چایی رفتم بیرون روی میز گذاشتم
+خب ...یکم تعریف میکنی ؟!
&چی رو ؟!
+اینکه بعد از اینکه از کره رفتی چیشد؟!
&خب اون روزی که با بابا دعوام شد و اون زنه رو کتک زدم بابا منو از خونه انداخت بیرون
+خب میدونم بقیش
&یک هفته کلا خونه مشترک خودم و پسرا بودم که بعد بلیط گرفتم و اومدم آمریکا اینجا با جیهون آشنا شدم و یه خونه اجاره کردیم که اجاره رو نصف میکردیم بعد کم کم پولامون رو جمع کردیم و یه شرکت زدیم
+شرکت چی ؟!
@طراحی لباس و شرکت لوازم آرایش
+آها خب ...من الان قراره چیکار کنم اینجا ؟!
@هیونگ میتونه بیاد تو شرکت
&چی ؟!....اوممم خوبه
+یعنی بیام شرکت شما ؟!
@اره خب اگر یادت باشه کیم جنی استفاع داد حالا ا.ت خوبه که مدل شرکت بشه
&آره خوبه
+خب حقوقم چقدره؟! (خنده)
@&حقوققق ؟!
@ما تو رو گرفتیم رایگان بشه نه اینکه حقوق بدیم
&والا
+....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
پارت دهم داشتیم حرف میزدیم که یکدفعه...
در زده شد
&یونگی:میرم باز کنم
یونگی رفت در رو باز کرد که با یه پسر وارد شد
پسره یه نگاه به من کرد برگشت سمت یونگی و گفت
@معرفی نمیکنی هیونگ؟!
&ایشون ا.ت هستند خواهر من ... ا.ت این جیهونه دوست صمیمی و البته شریک من
+خوشبختم
@همچینین ....لی جیهون هستم
+:)
&خب بسه دیگه بیاید بشینید
رفتیم نشستیم رو مبل ها
+من چایی میریزم
@چیزه ....من چایی نمیخورم اگر اشکال نداره
&ا.ت براش قهوه درست کن
+باشه
رفتم تو آشپزخونه قهوه رو داشتم درست میکردم که صدا سرفه از پشتم شنیدم برگشتم که با جیهون مواجه شدم
+بله؟!
@چیزه ....اگر زحمتی نیست ...
+یااا راحت صحبت کن آنقدر خجالتی نباش
@خببب ....آیشش خجالت میکشم خب
+(خنده)
@چرا میخندی ؟!
+ندیدم تا حالا پسر خجالت بکشه (این علامت * یعنی تو ذهنش داره حرف میزنه)
*البته نامجون هم اول خجالت میکشید
@به چی فکر میکنی ؟!
+هیچی ...حالا چی میخواستی ؟!
@آب
+آها ...خب بیا بگیر
یه لیوان گرفتم و بهش دادم
آب رو خورد و یه تشکری کرد و رفت
قهوه رو درست کردم و با دو تا چایی رفتم بیرون روی میز گذاشتم
+خب ...یکم تعریف میکنی ؟!
&چی رو ؟!
+اینکه بعد از اینکه از کره رفتی چیشد؟!
&خب اون روزی که با بابا دعوام شد و اون زنه رو کتک زدم بابا منو از خونه انداخت بیرون
+خب میدونم بقیش
&یک هفته کلا خونه مشترک خودم و پسرا بودم که بعد بلیط گرفتم و اومدم آمریکا اینجا با جیهون آشنا شدم و یه خونه اجاره کردیم که اجاره رو نصف میکردیم بعد کم کم پولامون رو جمع کردیم و یه شرکت زدیم
+شرکت چی ؟!
@طراحی لباس و شرکت لوازم آرایش
+آها خب ...من الان قراره چیکار کنم اینجا ؟!
@هیونگ میتونه بیاد تو شرکت
&چی ؟!....اوممم خوبه
+یعنی بیام شرکت شما ؟!
@اره خب اگر یادت باشه کیم جنی استفاع داد حالا ا.ت خوبه که مدل شرکت بشه
&آره خوبه
+خب حقوقم چقدره؟! (خنده)
@&حقوققق ؟!
@ما تو رو گرفتیم رایگان بشه نه اینکه حقوق بدیم
&والا
+....
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
۳.۰k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.