فیک کوک
فیک کوک
Part .14
همینجوری که عین کوالا به کوک چسبیده بودم داشتم به این فکر میکردم مگه اون لپمو نکشید؟ به خودم اومدم و گازش گرفتم ولی ازش جدا نشدم
کوک:آیییییییپطسجسایحویمی
می خواست انتقام بگیره که خودمو براش کیوت کردم
ا/ت:کوکییی ژونم دلت میاد اذیتم کنی؟
کوک:وای خدااا چقدر کیوتیییی لپ ا/ت رو بوس کرد و همینجوری که ا/ت مثل کوالا چسبیده بود به کوک رفتن پایین از بغلش اومدم پایین و دیدم همه دخترا دارن خودشونو به کوک میچسبونن منم حرصم گرفت و کوک رو بوسیدم کوک هم منو همراهی میکرد دخترا چشماشون داشت در میومد
ا/ت یه خنده ی ریزی کردی و وقتی به کوک نگاه کرد دید داره خمار نگاش میکنه ا/ت: شت
می خواست فرار کنه که کوک گرفتش (اَهههه من اسمات نمینویسمم حالا اینو چجوری جمع کنمم) بغلم کرد و گفت:تا خودت نخوای من هیچ کاری نمیکنم*بچمممم
ساعت 5 پرواز داریم به سمت سئول ساعت 3 باید می رفتیم فرودگاه و ساعت 2:30 بود که پاشدم وسایل خودم و کوک رو جمع کردم و لباسامو پوشیدم رفتم حموم تا یه دوش ده دقیقه ای بگیرم که یهو در حموم باز شد و کوک اومد تو جیغ زدم اونم خندید کوک:ببخشید نفهمیدم تو توی حمومی (با خنده) یهو لحنش عوض شد:چطوره ادامه بدیم؟ ا/ت مثل لبو قرمز شده بود و گفت:....... کوک:سکوت نشانه رضایت است مگه نه؟ ا/ت: پرید بغل کوک و لپشو بوس کرد ولی هنوز خجالت میکشید برای همین چشماشو بست
از زبان ا/ت
می خواستم موهام رو بشورم که انقدر وقتی خیس میشن سنگین میشن دستم درد گرفت
ا/ت: کوک قیچی رو بده (با بی حوصلگی)
کوک:برا چی می خوای
ا/ت: می خوام موهامو کوتاه کنم
کوک:نننههههههههه نمیزارم من مو بلند دوست دارممممم
ا/ت:تو اینهمه مو رو میشوری😣
کوک:اصلا از این به بعد خودم میشورم
کوک شروع کرد به شستش موهای ا/ت
ذهن کوک
چقدر موهاش نرمههه بخدا اگه بزارم موهاشو کوتاه کنه
شرط
20 تا لایک و 10 تا کامنت
Part .14
همینجوری که عین کوالا به کوک چسبیده بودم داشتم به این فکر میکردم مگه اون لپمو نکشید؟ به خودم اومدم و گازش گرفتم ولی ازش جدا نشدم
کوک:آیییییییپطسجسایحویمی
می خواست انتقام بگیره که خودمو براش کیوت کردم
ا/ت:کوکییی ژونم دلت میاد اذیتم کنی؟
کوک:وای خدااا چقدر کیوتیییی لپ ا/ت رو بوس کرد و همینجوری که ا/ت مثل کوالا چسبیده بود به کوک رفتن پایین از بغلش اومدم پایین و دیدم همه دخترا دارن خودشونو به کوک میچسبونن منم حرصم گرفت و کوک رو بوسیدم کوک هم منو همراهی میکرد دخترا چشماشون داشت در میومد
ا/ت یه خنده ی ریزی کردی و وقتی به کوک نگاه کرد دید داره خمار نگاش میکنه ا/ت: شت
می خواست فرار کنه که کوک گرفتش (اَهههه من اسمات نمینویسمم حالا اینو چجوری جمع کنمم) بغلم کرد و گفت:تا خودت نخوای من هیچ کاری نمیکنم*بچمممم
ساعت 5 پرواز داریم به سمت سئول ساعت 3 باید می رفتیم فرودگاه و ساعت 2:30 بود که پاشدم وسایل خودم و کوک رو جمع کردم و لباسامو پوشیدم رفتم حموم تا یه دوش ده دقیقه ای بگیرم که یهو در حموم باز شد و کوک اومد تو جیغ زدم اونم خندید کوک:ببخشید نفهمیدم تو توی حمومی (با خنده) یهو لحنش عوض شد:چطوره ادامه بدیم؟ ا/ت مثل لبو قرمز شده بود و گفت:....... کوک:سکوت نشانه رضایت است مگه نه؟ ا/ت: پرید بغل کوک و لپشو بوس کرد ولی هنوز خجالت میکشید برای همین چشماشو بست
از زبان ا/ت
می خواستم موهام رو بشورم که انقدر وقتی خیس میشن سنگین میشن دستم درد گرفت
ا/ت: کوک قیچی رو بده (با بی حوصلگی)
کوک:برا چی می خوای
ا/ت: می خوام موهامو کوتاه کنم
کوک:نننههههههههه نمیزارم من مو بلند دوست دارممممم
ا/ت:تو اینهمه مو رو میشوری😣
کوک:اصلا از این به بعد خودم میشورم
کوک شروع کرد به شستش موهای ا/ت
ذهن کوک
چقدر موهاش نرمههه بخدا اگه بزارم موهاشو کوتاه کنه
شرط
20 تا لایک و 10 تا کامنت
۱۸.۸k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.