نام رمان:ارباب عمارت
نام رمان:ارباب عمارت
PART:2
خب تموم شد
ا.ت:آجوما کی تهیونگ میاد؟
آجوما:ارباب رو نباید به اسم صداکنی وگرنه عصبانی میشه و خدا میدونه چه بلایی سرت میاره باید ارباب صداش کنی و خب الاناست که بیاد
ا.ت:چشم
که در رو زدن
آجوما:حتما اربابه ا.ت برو در رو باز کن و خم شو حتما باید خم بشی و احترام بذاری
ا.ت:چشم آجوما
رفتم در رو باز کردم و با یک پسر قد بلند و خوشتیپ و جذاب روبهرو شدم محوش شدم که یهو به خودم اومدم
ا.ت:سلام ارباب خوش آمدید
تهیونگ:...
ارباب چیزی نگفت و به سمت پله ها رفت
ا.ت:آجوما چرا اونطوری کرد؟
آجوما:ارباب با همه اینطوری رفتار میکنه حالا هم زود باش بیا میز رو بچینیم
ا.ت:چشم
من و آجوما میز رو چیدیم که دیدم ارباب اومد نشست روی صندلی و شروع به خوردن غذا کرد و منم ساکت موندم و حرفی نزدم
ویو بعد از ناهار
ارباب ناهارش رو خورد و رفت داخل اتاقش آجوما و من ظرف هارو جمع کردیم
آجوما:ا.ت میشه ظرف هارو بشوری؟ من باید برم به گل ها آب بدم
ا.ت:چشم
آجوما:راستی ظرف هارو که شستی یک لیوان قهوه ببر برای ارباب
ا.ت:چشم
آجوما رفت داخل حیاط منم داشتم ظرف هارو مینشستم ظرف ها که تموم شد شروع به درست کردن قهوه کردم قهوه درست شد و رفتم به سمت اتاق ارباب و در زدم
ا.ت:میتونم بیام داخل ارباب؟
تهیونگ:بیا(سرد)
رفتم داخل و قهوش رو روی میز گذاشتم
ا.ت:عمر دیگهای ندارید ارباب؟
تهیونگ:نه(سرد)
ا.ت:با اجازه(خم شدن)
رفتم از اتاق بیرون وایییی چقدر جذابه فکر کنم عاشقش شدم چی داری میگی ا.ت دیوونه شدی اون اربابته هوففف ولش کن رفتم پایین دیدم آجوما اومد داخل
ا.ت:آجوما کار دیگه ای هم داریم؟
آجوما:فعلا نه برو استراحت کن یکم بخواب برای شام صدات میکنم
ا.ت:باشه
چند ساعت بعد ..............ادامه دارد
(خب بچه ها اینم از پارت دو امید واریم که خوشتون بیاد💕)
(شرایط پارت بعدی:۷ لایک❤️🔥)
PART:2
خب تموم شد
ا.ت:آجوما کی تهیونگ میاد؟
آجوما:ارباب رو نباید به اسم صداکنی وگرنه عصبانی میشه و خدا میدونه چه بلایی سرت میاره باید ارباب صداش کنی و خب الاناست که بیاد
ا.ت:چشم
که در رو زدن
آجوما:حتما اربابه ا.ت برو در رو باز کن و خم شو حتما باید خم بشی و احترام بذاری
ا.ت:چشم آجوما
رفتم در رو باز کردم و با یک پسر قد بلند و خوشتیپ و جذاب روبهرو شدم محوش شدم که یهو به خودم اومدم
ا.ت:سلام ارباب خوش آمدید
تهیونگ:...
ارباب چیزی نگفت و به سمت پله ها رفت
ا.ت:آجوما چرا اونطوری کرد؟
آجوما:ارباب با همه اینطوری رفتار میکنه حالا هم زود باش بیا میز رو بچینیم
ا.ت:چشم
من و آجوما میز رو چیدیم که دیدم ارباب اومد نشست روی صندلی و شروع به خوردن غذا کرد و منم ساکت موندم و حرفی نزدم
ویو بعد از ناهار
ارباب ناهارش رو خورد و رفت داخل اتاقش آجوما و من ظرف هارو جمع کردیم
آجوما:ا.ت میشه ظرف هارو بشوری؟ من باید برم به گل ها آب بدم
ا.ت:چشم
آجوما:راستی ظرف هارو که شستی یک لیوان قهوه ببر برای ارباب
ا.ت:چشم
آجوما رفت داخل حیاط منم داشتم ظرف هارو مینشستم ظرف ها که تموم شد شروع به درست کردن قهوه کردم قهوه درست شد و رفتم به سمت اتاق ارباب و در زدم
ا.ت:میتونم بیام داخل ارباب؟
تهیونگ:بیا(سرد)
رفتم داخل و قهوش رو روی میز گذاشتم
ا.ت:عمر دیگهای ندارید ارباب؟
تهیونگ:نه(سرد)
ا.ت:با اجازه(خم شدن)
رفتم از اتاق بیرون وایییی چقدر جذابه فکر کنم عاشقش شدم چی داری میگی ا.ت دیوونه شدی اون اربابته هوففف ولش کن رفتم پایین دیدم آجوما اومد داخل
ا.ت:آجوما کار دیگه ای هم داریم؟
آجوما:فعلا نه برو استراحت کن یکم بخواب برای شام صدات میکنم
ا.ت:باشه
چند ساعت بعد ..............ادامه دارد
(خب بچه ها اینم از پارت دو امید واریم که خوشتون بیاد💕)
(شرایط پارت بعدی:۷ لایک❤️🔥)
۱.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.