نام رمان:ارباب عمارت
نام رمان:ارباب عمارت
PART :4
ا.ت:چرا انقدر عذابم میدی مگه من چیکارت کردم؟
لورا:اذیت کردن حال میده(نیشخند)
لورا:راستی از این به بعد باید بهم بگی خانم فهمیدی(نیشخند)
ا.ت:بله خانم(ناراحت)
لورا:آفرین حالاهم گورتو گم کن(نیشخند)
ا.ت
سریع از اتاق اومدم بیرون بغض کردم میخواستم گریه کنم ولی خب چیکار کنم من فقط یک خدمتکارم و اون الان شده خانم خونه هیچ کاری نمیتونم بکنم رفتم پیش آجوما
آجوما:ا.ت دخترم خوبی؟کاری که باهات نکرد؟بغض کردی؟(نگران)
ا.ت:آجوما چرا نمیتونم با آرامش زندگی کنم چرا زندگی روی خوششو بهم نشون نمیده آجوما دیگه تحمل ندارم(گریه)
آجوما:قوربونت برم بیا بغلم
رفتم بغل آجوما حس خیلی خوبی بود احساس میکردم مادرم رو بغل کردم
آجوما:عزیزم من رو عین مادرت بدون حالا هم گریه نکن زندگی بلاخره روی خوششو بهت نشون میده(لبخند)
ا.ت:ممنونم آجوما(لبخند)
آجوما:کاری نکردم که راستی الان هیچ کاری نداریم میتونی بری توی اتاقت استراحت کنی
ا.ت:باشه
رفتم توی اتاقم و نشستم روی تختم و به اتفاقاتی که توی این چند وقت افتاده فکر کردم که کم کم چشمام بسته شد
ویو ۲ ساعت بعد
از خواب بیدار شدم و رفتم پایین تا آب بخورم دیدم ارباب روی مبل نشسته و لورا کنارش نشسته و دارن قربون صدقه هم میرن کاش من جای لورا بودم بیخیال شدم و رفتم توی آشپز خونه تا آب بخورم
لورا:هوی خدمتکار یک لیوان آب برام بیار
ا.ت:چشم خانم
برای اون عوضی آب بردم دادم بهش که آب رو ریخت روی زمین
لورا:اینجارو تمیز کن زود(پوزخند)
ا.ت:چشم(ناراحت)
لورا:ته ته میری بالا موبایلم رو بیاری؟لطفا(لوس)
تهیونگ:باشه عزیزم هرچی تو بگی(لبخند)
ارباب رفت بالا تا برای لورا گوشیش رو بیاره دیدم لورا اومد سمتم و موهام رو گرفت
لورا:افریته دیدم چطوری به ته ته من نگاه می کردی
یک سیلی بهم زد صدای در اتاق اومد ارباب اومد لورا خودش رو انداخت زمین
لورا:چرا این کارو کردی من فقط می خواستم کمکت کنم(اشک تمساح)
ا.ت:چ.چی داری چیکار میکنی؟
ارباب اومد سمتم و موهام رو گرفت و پرتم کرد روی زمین
تهیونگ:عشقم رو میزنی آره بهت نشون میدم (داد)
ارباب من رو برد زیر زمین خیلی تاریک و ترسناک بود من رو انداخت روی زمین و رفت یک شلاق خیلی بزرگ و کلفت آورد
تهیونگ:هر ضربه ای که زدم میشماری فهمیدی(عصبی)
ا.ت:.......
تهیونگ:فهمیدی(عربده)
ا.ت:ب.بله. ار. ارباب(گریه)
ویو یک ساعت بعد
..............ادامه دارد
(اینم از پارت بعدی ارباب عمارت امید واریم که خوشتون بیاد 💕)
(شرایط پارت بعدی: ۱۵ لایک❤️🔥)
PART :4
ا.ت:چرا انقدر عذابم میدی مگه من چیکارت کردم؟
لورا:اذیت کردن حال میده(نیشخند)
لورا:راستی از این به بعد باید بهم بگی خانم فهمیدی(نیشخند)
ا.ت:بله خانم(ناراحت)
لورا:آفرین حالاهم گورتو گم کن(نیشخند)
ا.ت
سریع از اتاق اومدم بیرون بغض کردم میخواستم گریه کنم ولی خب چیکار کنم من فقط یک خدمتکارم و اون الان شده خانم خونه هیچ کاری نمیتونم بکنم رفتم پیش آجوما
آجوما:ا.ت دخترم خوبی؟کاری که باهات نکرد؟بغض کردی؟(نگران)
ا.ت:آجوما چرا نمیتونم با آرامش زندگی کنم چرا زندگی روی خوششو بهم نشون نمیده آجوما دیگه تحمل ندارم(گریه)
آجوما:قوربونت برم بیا بغلم
رفتم بغل آجوما حس خیلی خوبی بود احساس میکردم مادرم رو بغل کردم
آجوما:عزیزم من رو عین مادرت بدون حالا هم گریه نکن زندگی بلاخره روی خوششو بهت نشون میده(لبخند)
ا.ت:ممنونم آجوما(لبخند)
آجوما:کاری نکردم که راستی الان هیچ کاری نداریم میتونی بری توی اتاقت استراحت کنی
ا.ت:باشه
رفتم توی اتاقم و نشستم روی تختم و به اتفاقاتی که توی این چند وقت افتاده فکر کردم که کم کم چشمام بسته شد
ویو ۲ ساعت بعد
از خواب بیدار شدم و رفتم پایین تا آب بخورم دیدم ارباب روی مبل نشسته و لورا کنارش نشسته و دارن قربون صدقه هم میرن کاش من جای لورا بودم بیخیال شدم و رفتم توی آشپز خونه تا آب بخورم
لورا:هوی خدمتکار یک لیوان آب برام بیار
ا.ت:چشم خانم
برای اون عوضی آب بردم دادم بهش که آب رو ریخت روی زمین
لورا:اینجارو تمیز کن زود(پوزخند)
ا.ت:چشم(ناراحت)
لورا:ته ته میری بالا موبایلم رو بیاری؟لطفا(لوس)
تهیونگ:باشه عزیزم هرچی تو بگی(لبخند)
ارباب رفت بالا تا برای لورا گوشیش رو بیاره دیدم لورا اومد سمتم و موهام رو گرفت
لورا:افریته دیدم چطوری به ته ته من نگاه می کردی
یک سیلی بهم زد صدای در اتاق اومد ارباب اومد لورا خودش رو انداخت زمین
لورا:چرا این کارو کردی من فقط می خواستم کمکت کنم(اشک تمساح)
ا.ت:چ.چی داری چیکار میکنی؟
ارباب اومد سمتم و موهام رو گرفت و پرتم کرد روی زمین
تهیونگ:عشقم رو میزنی آره بهت نشون میدم (داد)
ارباب من رو برد زیر زمین خیلی تاریک و ترسناک بود من رو انداخت روی زمین و رفت یک شلاق خیلی بزرگ و کلفت آورد
تهیونگ:هر ضربه ای که زدم میشماری فهمیدی(عصبی)
ا.ت:.......
تهیونگ:فهمیدی(عربده)
ا.ت:ب.بله. ار. ارباب(گریه)
ویو یک ساعت بعد
..............ادامه دارد
(اینم از پارت بعدی ارباب عمارت امید واریم که خوشتون بیاد 💕)
(شرایط پارت بعدی: ۱۵ لایک❤️🔥)
۱.۹k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.