سایه
#سایه
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part33
ویو عمارت یونگیوجیمین‹دوروز بعد›
یونگی:دوروزی میشد که نخوابیده بودم..
چشمام قرمز قرمز شده بود
فکر کردن به ا.ت داشت دیوونم میکرد
جیمین:رفتم در اتاقش
یونگی میتونم بیام تو؟
یونگی:آره بیا
پاشدم نشستم
جیمین:رفتم تو درو بستم
نشستم روی صندلی
نمیخوای کاری کنی
دوروزه که نیست
یونگی:دستمو کشیدم روی صورتم
اگه کار لیان بود از سادگی و بیعقلیش
زنگ میزد تا به رخمون بکشه تونسته ا.ت رو بدزده
جیمین:آخه کار کیه
کی با ما دشمنه به جز لیان ها
یونگی:فقط یه راه هست
کسی که ا.ت رو دزدیده
دشمن ماست اما ما نمیدونیم ینی چی
ینی اینکه خودشو هیچوقت بهمون نشون نداده
جیمین کسی که این کارو کرده سالها منتظر این بوده که از نقطه ضعف ما استفاده کنه
نقشه نابودی مارو کشیده...
ولی میدونی که من و تو هیچوقت واینمیسیم
نگاه کنیم
هرکسی که جلو راهمون باشه
حتی بزرگترین آدم نابودش میکنیم
جیمین:سرمو تکون دادم
بریم بار دوربین مداربسته چطوره؟
یونگی:نیشخندی زدم
عاشقتم جیمین
___
بعد از رسیدن به بار از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو
به یکی از خدمه ها گفتم
جیمین:ببخشید رییس این بار کیه؟
خدمه:آقای پارک مدیر اینجا هستن
اتاقشون طبقه دومه اما هنوز نیومده اگه کارشون دارین بشینین تا بیان
جیمین:ممنونم
یونگی:نشستم روی یکی از صندلیا
جیمین:اگه حذف کرده باشن چی
یونگی:شاید اینجارو با خاک یکسان کردم
جیمین:خوبه...فک کنم اومد یونگی
رفتیم سمتش..
پارکهیونشیک:سلام آقایون بفرمایین
یونگی:آقای پارک؟
هیونشیک:بله خودم هستم
چطور میتونم کمکتون کنم؟
`𝘚𝘩𝘢𝘥𝘰𝘸
#part33
ویو عمارت یونگیوجیمین‹دوروز بعد›
یونگی:دوروزی میشد که نخوابیده بودم..
چشمام قرمز قرمز شده بود
فکر کردن به ا.ت داشت دیوونم میکرد
جیمین:رفتم در اتاقش
یونگی میتونم بیام تو؟
یونگی:آره بیا
پاشدم نشستم
جیمین:رفتم تو درو بستم
نشستم روی صندلی
نمیخوای کاری کنی
دوروزه که نیست
یونگی:دستمو کشیدم روی صورتم
اگه کار لیان بود از سادگی و بیعقلیش
زنگ میزد تا به رخمون بکشه تونسته ا.ت رو بدزده
جیمین:آخه کار کیه
کی با ما دشمنه به جز لیان ها
یونگی:فقط یه راه هست
کسی که ا.ت رو دزدیده
دشمن ماست اما ما نمیدونیم ینی چی
ینی اینکه خودشو هیچوقت بهمون نشون نداده
جیمین کسی که این کارو کرده سالها منتظر این بوده که از نقطه ضعف ما استفاده کنه
نقشه نابودی مارو کشیده...
ولی میدونی که من و تو هیچوقت واینمیسیم
نگاه کنیم
هرکسی که جلو راهمون باشه
حتی بزرگترین آدم نابودش میکنیم
جیمین:سرمو تکون دادم
بریم بار دوربین مداربسته چطوره؟
یونگی:نیشخندی زدم
عاشقتم جیمین
___
بعد از رسیدن به بار از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو
به یکی از خدمه ها گفتم
جیمین:ببخشید رییس این بار کیه؟
خدمه:آقای پارک مدیر اینجا هستن
اتاقشون طبقه دومه اما هنوز نیومده اگه کارشون دارین بشینین تا بیان
جیمین:ممنونم
یونگی:نشستم روی یکی از صندلیا
جیمین:اگه حذف کرده باشن چی
یونگی:شاید اینجارو با خاک یکسان کردم
جیمین:خوبه...فک کنم اومد یونگی
رفتیم سمتش..
پارکهیونشیک:سلام آقایون بفرمایین
یونگی:آقای پارک؟
هیونشیک:بله خودم هستم
چطور میتونم کمکتون کنم؟
۴.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.