امروز خیلی اتفاقی دیدمش بعد از نزدیک دوسال اول نشناختم فک

امروز خیلی اتفاقی دیدمش بعد از نزدیک دوسال اول نشناختم فکر کردم اشتباهی گرفتم اما نزدیکتر که شدم از حالت قدمهاش مطمعن شدم خودشه نمیدونستم خوشحال بشم یا ناراحت فقط چشامو خیره کردم تو چشاش رد شدم اما دیدم بی معرفتیه تعارفش نکنم دوباره دور زدم رفتم نزدییک تعارف کردم اونم خیلی شیک رسمی محل نداد
نمیشه گفت محل نداد چون هم اون هم من میدونستیم علت چیه و اینبار دیگه رفتم همون دختر بود با همون جذابیت با همون اخم همیشگی اما یکم شکسته تر یکم جا افتاده تر یکم پیر تر
امیدوارم روزگارت باهات خوب باشه
#عاشقانه
دیدگاه ها (۱۱)

در زندگی من پیچک ها آنقدر بالا رفتند که کسی باغبان را نمیبین...

اخرین درسی که تو به من یاد دادی درس خوبی بودش..اینکه خوبی به...

از بس که به گوش ما دروغ نشاندن از عشق دگر خسته شدم پا بکشیدم...

دل خون شد و اینبار به دادش نرسیدم جاماندم از این قافله هرچه ...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

#عشق_جنایت 🔪پارت50یِنا:خودم فهمیدم چی شده(زیر لب)جینو:چیزی گ...

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط