بیب میشه تنهام نزاری

-بیب میشه تنهام نزاری؟
+(فین فین) اما...خودت خواسی..
-ببخشید واقا معضرت میخوام
+تو باید منو ببخشی...!
-چرا؟
+چون نمیتونم دیگه برگردم پیشت)
حلقه دستاش شل شد برگشتم سمتش و با چشمای اشکیم بهش زل زدم
مبهوت نگاهم میکرد...
-چ..چی چی گ..گفتی؟
+...(لبخند غمگینی تهویلش دادم) همونی که شنیدی..
-م..من کر شدم من هیچی نمیشنوم نه ا.ت من بدون تو نمیتونممم
داشت کم کم اشک از چشماش میریخت...
اما من دلیل داشتم...باید میرفتم..
ازش دور شدم و به سمت گیت رفتم که خیلی بی حس بهم زل زد و رو زمین نشست همچنان بهم زل زده بود براش با یه لبخند دردناک دست تکون دادم و گفتم
+یونگیاا یه روز برمیگردمم
همونجوری رو زمین نشسته بود و بهم زل زده بود کم کم همه دورش جمع شدن...از فرست استفاده کردم و رفتم...
سه سال بعد...
ا.ت ویو
با لبخند داشتم عکسشو نگاه میکردم
+یونگیاا دارم برمیگردم پیشت...
امروز قرار بود برگردم کره ساعت شیش بلیت دارم..

فلش بک به کره
از هواپیما پیاده شدم و از فرودگاه زدم بیرون اولین شماره ای که گرفتم شماره یونگی بود...
-الو شما؟
+اهم عاا س..سلام
-سلام شما کی هستین؟
+.....اه
-ا..ا.ت؟
+بله دد
-خو..خوبیی؟ الان کجایی هاا
+اروم باش کرم
-ادرس بده بیام دنبالت
+فرودگاهم میرم تو یه کافه منتظرتم...
-ب..باشهه
فلش بک به وقتی یونگی اومد
دیدمش که اومده...
دیدگاه ها (۲۲)

کاور فیک تغیر دادم... ♡ ____سوجین ویووقتی دیدمش ...

یه نور خیلی قوی باعث شد چشمامو ببندم یهو یکی هولم داد چشمام ...

-اممم خب ببین...ما..من نمیتونم اینجا نگهت دارم.. +دیدی گفتم ...

The best person in your life ; my best friend#pada

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

شوهر دو روزه. پارت۷۴

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط