یه نور خیلی قوی باعث شد چشمامو ببندم
یه نور خیلی قوی باعث شد چشمامو ببندم
یهو یکی هولم داد
چشمام سیاهی رفت و تاریکی
...
...
-سه روز بعد
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم هیچ حسی نداشتم به تخت بغلیم نگاه کردم...
او..اون کیه؟ دستش چقد شبیه یونگیه!
+یو..یونگی
جوابی نشنیدم خواستم پاشم که گفت
-بخواب بچه
+به تو چه نمیخوام
-بچه دیوونم نکن نباید تکون بخوری بخواب
+ایش باشه
چشمامو بستم فک کنم نفهمیده بیدارم...
گوشیش زنگ خورد
-الو
...
باشه
....
-فردا نه امروز تمومش کن
یعنی داشت با کی حرف میزد؟چیو تموم کنه
+یونگیا داری با کی حرف میزنی؟
گوشیشو قطع کرد
-هیشکی بچه مگه نگفتم بخواب؟
+چیو تموم کنی؟
-اهه این رابطم با سولی«زن یونگی»
+سولی کیه؟
-زنم
+هن...میخوای طلاق بگیری؟!
-اره بخاطر بابام ازدواج کردم باهاش
+عا...حرفی ندارم....
یهو یکی هولم داد
چشمام سیاهی رفت و تاریکی
...
...
-سه روز بعد
ا.ت ویو
چشمامو باز کردم هیچ حسی نداشتم به تخت بغلیم نگاه کردم...
او..اون کیه؟ دستش چقد شبیه یونگیه!
+یو..یونگی
جوابی نشنیدم خواستم پاشم که گفت
-بخواب بچه
+به تو چه نمیخوام
-بچه دیوونم نکن نباید تکون بخوری بخواب
+ایش باشه
چشمامو بستم فک کنم نفهمیده بیدارم...
گوشیش زنگ خورد
-الو
...
باشه
....
-فردا نه امروز تمومش کن
یعنی داشت با کی حرف میزد؟چیو تموم کنه
+یونگیا داری با کی حرف میزنی؟
گوشیشو قطع کرد
-هیشکی بچه مگه نگفتم بخواب؟
+چیو تموم کنی؟
-اهه این رابطم با سولی«زن یونگی»
+سولی کیه؟
-زنم
+هن...میخوای طلاق بگیری؟!
-اره بخاطر بابام ازدواج کردم باهاش
+عا...حرفی ندارم....
۶.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.