fake kook
fake kook
part*⁴⁴
رفتم خونه
پ: ا.ت
ا.ت: بله
پ: چرا به من دروغ گفتی
ا.ت: چه دروغی؟
پ: لیاقتتو پیش همون پسرست
ا.ت: منظورتون چیه؟
پ: برو بیرون از خونه من
بیرونم کردن تهیونگ اومد دنبالم
ا.ت: چیشده؟
تهیونگ: پدرت که اومد گفت ا.ت کجاست مامانت گفت رفت دکتر پدرت گفت با کی رفته مامانت گفت جونگکوک پدرت گفت چرا تهیونگ نه مامانت حواسش نبود گفت با جونگکوک رفته پدرت خیلی عصبانی شد که تو رسیدی
ا.ت: بهتون گفتم نباید بهش میگفتید
تهیونگ: من الان میرم داخل قبلش جنسیت بچه چیه
ا.ت: سه تا دختر
تهیونگ: دختر؟؟
ا.ت: سه تا
تهیونگ سه قلو؟
ا.ت: اره
م: تهیونگ بیا داخل
تهیونگ: خب من برم تو کجا میری
ا.ت: پیش جونگکوک
تهیونگ: باشه برو
رفتم خونه در زدم یه دختره اومد درو باز کرد
👩🏻: بله بفرمایید
ا.ت: شما؟
👩🏻: من باید از شما بپرسم شما اومدید
ا.ت: مگه اینجا خونه جونگکوک نیست
👩🏻:بله هست
ا.ت: خب شما کی هستید؟
👩🏻: به تو چه من کی هستم
کوک: یورا ولش کن برو داخل
👩🏻: یعنی چی ولش کنم اومده فقط میپرسه من کیم؟
کوک: ا.تس برو داخل
👩🏻: ا.ت؟
کوک: اره برو
👩🏻: ببخشید نمیدونستم
کوک: سلام
ا.ت: سلام
کوک: خوبی چیشده اومدی اینجا؟
ا.ت: از خونه بیرونم کردن؟
کوک: چرا؟
ا.ت: بزار بعد برات توضیح میدم این دختره کی بود؟
کوک: دوس دختر سومین
ات: سومین؟😐
کوک: اره نکنه میخوایش؟
ا.ت: نه بابا حالا من بیام داخل؟
کوک: بیا عزیزم
رفتیم داخل
ا.ت: سلام
کوک: ا.تس
همه اومدن بهم سلام کردن رفتم نشستم که نگاهم افتاد به سومین یه چشمکی بهم زد
ا.ت: من الان برمیگردم
از دید کوک
کوک: کجا عزیزم
ا.ت: الان برمیگردم
دو دقیقه بعد
سومین: یه تلفن ضرور دارم باید بزنم منم برمیگردم
کوک: باشه برو
میدونستم سومین میخواد برای چی بره رفتم دنبالش
از دید ا.ت
داشتم دستمامو میشستم یکی دستشو دورم حلقه کرد
ا.ت: کوک نکن
جوابی نداد
ا.ت: بریم داخل قبلش منو ول کن
بیشتر منو تو بغل خودش نگه میداشت که از دور صدای جونگکوک شنیدم داشت صدام میزد برگشتم دیدم سومین بود بغلم کرده بود
سومین: بزار یکم بغلت کنم
هرچه سعی کردم از بغلش در بیام نتونستم مه جونگکوک صدا زدم ا.ت: جونگکوک
سومین: هیشش چیزی نگو دارم اروم میشم
از دید کوک
صدای ا.ت رو میشنیدم رفتم سمتش دیدم که سومین ا.ت رو بغل کرده ا.ت هم دارع سعی میکنه از بغلش در بیاد
کوک: سومین
همینکه منو دید ا.ت رو ول کرد ا.ت سریع اومد پیشم
ا.ت: کوک
کوک: برو داخل
ا.ت: باهم بریم
کوک: نه توبرو منم میام
ا.ت:باشه منتظرتم فقط عصبانی نباش
#کوک
#فیک
#سناریو
part*⁴⁴
رفتم خونه
پ: ا.ت
ا.ت: بله
پ: چرا به من دروغ گفتی
ا.ت: چه دروغی؟
پ: لیاقتتو پیش همون پسرست
ا.ت: منظورتون چیه؟
پ: برو بیرون از خونه من
بیرونم کردن تهیونگ اومد دنبالم
ا.ت: چیشده؟
تهیونگ: پدرت که اومد گفت ا.ت کجاست مامانت گفت رفت دکتر پدرت گفت با کی رفته مامانت گفت جونگکوک پدرت گفت چرا تهیونگ نه مامانت حواسش نبود گفت با جونگکوک رفته پدرت خیلی عصبانی شد که تو رسیدی
ا.ت: بهتون گفتم نباید بهش میگفتید
تهیونگ: من الان میرم داخل قبلش جنسیت بچه چیه
ا.ت: سه تا دختر
تهیونگ: دختر؟؟
ا.ت: سه تا
تهیونگ سه قلو؟
ا.ت: اره
م: تهیونگ بیا داخل
تهیونگ: خب من برم تو کجا میری
ا.ت: پیش جونگکوک
تهیونگ: باشه برو
رفتم خونه در زدم یه دختره اومد درو باز کرد
👩🏻: بله بفرمایید
ا.ت: شما؟
👩🏻: من باید از شما بپرسم شما اومدید
ا.ت: مگه اینجا خونه جونگکوک نیست
👩🏻:بله هست
ا.ت: خب شما کی هستید؟
👩🏻: به تو چه من کی هستم
کوک: یورا ولش کن برو داخل
👩🏻: یعنی چی ولش کنم اومده فقط میپرسه من کیم؟
کوک: ا.تس برو داخل
👩🏻: ا.ت؟
کوک: اره برو
👩🏻: ببخشید نمیدونستم
کوک: سلام
ا.ت: سلام
کوک: خوبی چیشده اومدی اینجا؟
ا.ت: از خونه بیرونم کردن؟
کوک: چرا؟
ا.ت: بزار بعد برات توضیح میدم این دختره کی بود؟
کوک: دوس دختر سومین
ات: سومین؟😐
کوک: اره نکنه میخوایش؟
ا.ت: نه بابا حالا من بیام داخل؟
کوک: بیا عزیزم
رفتیم داخل
ا.ت: سلام
کوک: ا.تس
همه اومدن بهم سلام کردن رفتم نشستم که نگاهم افتاد به سومین یه چشمکی بهم زد
ا.ت: من الان برمیگردم
از دید کوک
کوک: کجا عزیزم
ا.ت: الان برمیگردم
دو دقیقه بعد
سومین: یه تلفن ضرور دارم باید بزنم منم برمیگردم
کوک: باشه برو
میدونستم سومین میخواد برای چی بره رفتم دنبالش
از دید ا.ت
داشتم دستمامو میشستم یکی دستشو دورم حلقه کرد
ا.ت: کوک نکن
جوابی نداد
ا.ت: بریم داخل قبلش منو ول کن
بیشتر منو تو بغل خودش نگه میداشت که از دور صدای جونگکوک شنیدم داشت صدام میزد برگشتم دیدم سومین بود بغلم کرده بود
سومین: بزار یکم بغلت کنم
هرچه سعی کردم از بغلش در بیام نتونستم مه جونگکوک صدا زدم ا.ت: جونگکوک
سومین: هیشش چیزی نگو دارم اروم میشم
از دید کوک
صدای ا.ت رو میشنیدم رفتم سمتش دیدم که سومین ا.ت رو بغل کرده ا.ت هم دارع سعی میکنه از بغلش در بیاد
کوک: سومین
همینکه منو دید ا.ت رو ول کرد ا.ت سریع اومد پیشم
ا.ت: کوک
کوک: برو داخل
ا.ت: باهم بریم
کوک: نه توبرو منم میام
ا.ت:باشه منتظرتم فقط عصبانی نباش
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.