fake kook
fake kook
part*³
((my dream man))
لباسمو عوض کردمو رفتم
سوار ماشین شدیم و رسیدیم یه عمارت خیلی بزرگ بود
ا/ت: ببخشید اینجا کامل ماله شماست
لینا: بله
رفتیم داخل یه زنه اومد گفت: شما؟ لینا این کیه اوردیش
لینا: این خدمتکار جدیده و برای منه ربطی به توهم نداره
گفت: هییش برو عوضی
لینا: ا/ت جان اونجا اشپز خونست برو
ا/ت: چشم
رفتم تو اشپز خانه چندتا خدمتکار بود (علامت خدمتکارا @)
@: شما
ا/ت: خدمتکار جدیدم ا/ت هستم
@: اها حالا تو از زن اول یا دوم هستی
ا/ت: ها
@: این عمارت ماله یه نفره که با یکی ازدواج میکنه ولی ازش بچه دار نمیشه و خیلی دلش بچه میخواد با یکی دیگه ازدواج میکنه و الان یه پسر ۲۴ساله دارن حالا تو از طرف اون بداخلاقه ای یا خوش اخلاقه
ا/ت: زن مهربونی بود خیلی خوش اندام خوشتیپ هم بود که اسمش لیناست
@: خوشبحالت ما همه برای او بداخلاقه کار میکنیم اسمش سلناست
ا/ت: اها
لینا: ا/ت
رفتم پیشش
ا/ت: بله
لینا: خب تو الان میخوای اینجا کار کنی یا نه
ا/ت: بله
لینا: عالیه ببین ا/ت اینجا فقط از من یا پسرم دستور میگیری و هرکس دیگه ای مثل این زنه بهتون دستور داد قبول نمیکنی
ا/ت: چشم حتما
لینا: افرین
ا/ت: خب من الان چیکار کنم
لینا: بیا برو اتاقم رو مرتب کن
ا/ت: چشم
لینا: نه ولش کن امروز استراحتی باید شناخت کامل درمورد خانواده ما بدونی بد دوما یکی از اتاقی پایین اتاق شماره ۱۰ برای خودت
ا/ت: خیلی ممنون
لینا:خواهش میکنم
ا/ت:فک کنم گوشیمو تو کافه جا گذاشتم اجازه هست برم بیارمش
لینا: برو ولی تا شب برگرد
ا/ت: سریع برمیگردم
#کوک
#فیک
#سناریو
part*³
((my dream man))
لباسمو عوض کردمو رفتم
سوار ماشین شدیم و رسیدیم یه عمارت خیلی بزرگ بود
ا/ت: ببخشید اینجا کامل ماله شماست
لینا: بله
رفتیم داخل یه زنه اومد گفت: شما؟ لینا این کیه اوردیش
لینا: این خدمتکار جدیده و برای منه ربطی به توهم نداره
گفت: هییش برو عوضی
لینا: ا/ت جان اونجا اشپز خونست برو
ا/ت: چشم
رفتم تو اشپز خانه چندتا خدمتکار بود (علامت خدمتکارا @)
@: شما
ا/ت: خدمتکار جدیدم ا/ت هستم
@: اها حالا تو از زن اول یا دوم هستی
ا/ت: ها
@: این عمارت ماله یه نفره که با یکی ازدواج میکنه ولی ازش بچه دار نمیشه و خیلی دلش بچه میخواد با یکی دیگه ازدواج میکنه و الان یه پسر ۲۴ساله دارن حالا تو از طرف اون بداخلاقه ای یا خوش اخلاقه
ا/ت: زن مهربونی بود خیلی خوش اندام خوشتیپ هم بود که اسمش لیناست
@: خوشبحالت ما همه برای او بداخلاقه کار میکنیم اسمش سلناست
ا/ت: اها
لینا: ا/ت
رفتم پیشش
ا/ت: بله
لینا: خب تو الان میخوای اینجا کار کنی یا نه
ا/ت: بله
لینا: عالیه ببین ا/ت اینجا فقط از من یا پسرم دستور میگیری و هرکس دیگه ای مثل این زنه بهتون دستور داد قبول نمیکنی
ا/ت: چشم حتما
لینا: افرین
ا/ت: خب من الان چیکار کنم
لینا: بیا برو اتاقم رو مرتب کن
ا/ت: چشم
لینا: نه ولش کن امروز استراحتی باید شناخت کامل درمورد خانواده ما بدونی بد دوما یکی از اتاقی پایین اتاق شماره ۱۰ برای خودت
ا/ت: خیلی ممنون
لینا:خواهش میکنم
ا/ت:فک کنم گوشیمو تو کافه جا گذاشتم اجازه هست برم بیارمش
لینا: برو ولی تا شب برگرد
ا/ت: سریع برمیگردم
#کوک
#فیک
#سناریو
۲۸.۳k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.