هفت پسر + دختر
هفت پسر + دختر
پارت ۱۰
مخفیگاه+
دستی رو زیر کمرم حس کردم سریع چشمام رو باز کردم خاستم هولش بدم که دیدم جیمینه
=بخواب منم رسیدیم
+ بالاخره ؟ باشه
چشمام رو دوباره بستم منو بلند کرد و وارد یه خونه شد
÷این کیه ؟
= اسمش یوناست از این به بعد اینجا میمونه
یکی با ذوق و هیجان زیادی جیغ کشید
٪وایییی مثل فرشته ها خوابیده موهاشوووو
یکی با صدای بم و خسته
☆اره ولی اگه همین توری به جیغ زدن ادامه بدی دیگه خواب نیست
جیمین خندید منو از پله برد بالا و روی یه تختی گذاشت و بلند شد صدای تلویزیون میومد
$این کیه اوردیش تو اتاق ؟
=هیشششش دختر فرانکه خوابه و از این به بعد اینجا میمونه جونکوک
$اه یکی از اتاقا گرفته شد هوفففف
جیمین خندید و از اتاق خارج شد
صبح+
از خواب پا شدم دور و ورم و انالیز کردم ساعت هفت صبح بود پس خواب نبود همه ی اتفاقات دیشب واقعی بود هعیییی بغضمو قورت دادم و از روی تخت پاشدم و از اتاق خارج شدم وقتی پله ها رو اروم پایین میرفتم دیدم همه نشستن از بین اونا دنبال جیمین میگشتم که یکی از پشت بلندم کرد
+ هیییییی ولم کننن چرا همتون بردارید خواب ندارید
٪ وایییی چه سبک و بغل کردنیییییی
و من رو به خودش فشرد جیمین همونطور که لیوانش رو هم میزد گفت
= هوپی ولش کن خفه شد
اون کسی که به نظر میومد اسمش هوپی بود من رو گذاشت پایین منم دویدم و رفتم پشت جیمین و از اون پشت همه رو نگا میکردم
٪ ایگووووو این چه کیوتههه اوخودااا
با عصبانیت برگشتم سمتش
+اگه ناقصت کنم بازم بهم میگی کیوت ؟
هوپی دستش رو به نشانه ی تسلیم بالا برد که همه خندیدن یه مرد خوشکل اومد کنارم نشست و یه ساندویچ داد دستم
÷ اینو بخور خودم درستش کردم
ازش تشکر کردم که لبخند زد و بلند شد رفت اشپز خونه جیمین من رو روی صندلی نشوند که دیدم جلوییم بد نگام میکنه
+ چیه؟
$هیونگام رو ازم نگیر بچه مال منن
همه زدن زیر خنده
=کوک از تو بعیده اون بچست
$ در هر صوردت من رو هیونگام حساسم حواست باشه
به حرفاش اهمیت ندادم وغذام رو خوردم
چند مین بعد .......
پارت ۱۰
مخفیگاه+
دستی رو زیر کمرم حس کردم سریع چشمام رو باز کردم خاستم هولش بدم که دیدم جیمینه
=بخواب منم رسیدیم
+ بالاخره ؟ باشه
چشمام رو دوباره بستم منو بلند کرد و وارد یه خونه شد
÷این کیه ؟
= اسمش یوناست از این به بعد اینجا میمونه
یکی با ذوق و هیجان زیادی جیغ کشید
٪وایییی مثل فرشته ها خوابیده موهاشوووو
یکی با صدای بم و خسته
☆اره ولی اگه همین توری به جیغ زدن ادامه بدی دیگه خواب نیست
جیمین خندید منو از پله برد بالا و روی یه تختی گذاشت و بلند شد صدای تلویزیون میومد
$این کیه اوردیش تو اتاق ؟
=هیشششش دختر فرانکه خوابه و از این به بعد اینجا میمونه جونکوک
$اه یکی از اتاقا گرفته شد هوفففف
جیمین خندید و از اتاق خارج شد
صبح+
از خواب پا شدم دور و ورم و انالیز کردم ساعت هفت صبح بود پس خواب نبود همه ی اتفاقات دیشب واقعی بود هعیییی بغضمو قورت دادم و از روی تخت پاشدم و از اتاق خارج شدم وقتی پله ها رو اروم پایین میرفتم دیدم همه نشستن از بین اونا دنبال جیمین میگشتم که یکی از پشت بلندم کرد
+ هیییییی ولم کننن چرا همتون بردارید خواب ندارید
٪ وایییی چه سبک و بغل کردنیییییی
و من رو به خودش فشرد جیمین همونطور که لیوانش رو هم میزد گفت
= هوپی ولش کن خفه شد
اون کسی که به نظر میومد اسمش هوپی بود من رو گذاشت پایین منم دویدم و رفتم پشت جیمین و از اون پشت همه رو نگا میکردم
٪ ایگووووو این چه کیوتههه اوخودااا
با عصبانیت برگشتم سمتش
+اگه ناقصت کنم بازم بهم میگی کیوت ؟
هوپی دستش رو به نشانه ی تسلیم بالا برد که همه خندیدن یه مرد خوشکل اومد کنارم نشست و یه ساندویچ داد دستم
÷ اینو بخور خودم درستش کردم
ازش تشکر کردم که لبخند زد و بلند شد رفت اشپز خونه جیمین من رو روی صندلی نشوند که دیدم جلوییم بد نگام میکنه
+ چیه؟
$هیونگام رو ازم نگیر بچه مال منن
همه زدن زیر خنده
=کوک از تو بعیده اون بچست
$ در هر صوردت من رو هیونگام حساسم حواست باشه
به حرفاش اهمیت ندادم وغذام رو خوردم
چند مین بعد .......
۱۲.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.