پارت چهاردهم
#ازدواج_اجباری
رفتیم و سر شام نشستیم
مثل همیشه خونه غرق سکوت بودو و چهره ها سرد و در اخم فرو برده بود
اما جای خوبش این بود که لیدیا امشب پیشم میمونه
لیدیا:عا عا ناراحت میشم انقد همجا سکوته ها
الکس:ناراحتی خب برو
هینی کشیدم و گفتم
ا/ت:خودت برو بد اخلاق به دوستم چیکار داری
لیدیا خنده ی خوشگلی کرد و شروع کرد به غذا خوردن
الکس هم اخمو تر شد
آقای پارک:لیدیا خوش اومدی
لیدیا:ممنونم(با لبخند)
ا/ت:عنتر تو چقد خوشگل شدی
لیدیا:عا عا همش چند روز نبودی تغییر کردم؟
سری تکون دادم
*(ویو جونگکوک) *
نشسته بودیم و با بچه ها مشغول حرف زدن بودیم که جنی گفت
جنی:جونگکوک بعد اینکه دخترشو گرگان گرفتیم اتفاقی که برامون پیش نمیاد؟
جونگکوک:دختر دیونه شدی نمیتونن از صد فرسخیمون رد شن
*(فلش بک به فردا) *
*(ویو ا/ت) *
صبح شده بود
صبحونه رو خوردیم و بقیه رفتن که به پاپام گفتم
ا/ت:تا کی نمیتونم بیام شرکت پاپا؟
آقای پارک:تا دو هفته که در امان باشی
سری تکون دادم و با خدافظی کوتاهی درو بستم.
نگاهم به لیدیا خورد که داشت اینه سگ نودل میخورد
ا/ت:مفت خور کی از خونمون گم میشی؟
لیدیا:عوا اینجا خونه منه ها حرفت نادیده میگیریم
دمپاییم برداشتم و به سمتش زدم که دقیقا صاف به هذف(تو مخش) خورد
لیدیا:وحشی روانی چیکار میکنیی
ا/ت:گگگگ روانی خودتی سگعلی
لیدیا بهم خیره شد و گفت
لیدیا:بیا بشین از اونجا بگو برام چطوری گرگان گرفتن ها؟
ا/ت:آنقدر خوش گذشت که همه بدنم زخمه صورتمم میسوزه
لیدیا:الهی به زمین سیاه بخورن دستشون تیکه تیکه شه
این بشر عادت داشت همرو نفرین کنه
*(ویو جیمین)*
تو اتاقم غرق در غم و عذاب وجدان بودم که جنی وارد شد
جنی:صبحت بخیر آقای عاشق
جیمین:صبح تو هم بخیر حرف مفتزنعلی
جنی:دلت واسش تنگ شده؟
جیمین:نه معلومه نه فقط عذاب وجدان دارم
جنی:عشق و عذاب وجدان مخلوط
این چند روزی که با ا/ت بودم خیلی بود
دختره خوبی بود اما زجر زیادی بهش دادیم
پس حرف جنی درسته و من نمیدونم انکار کنه
جیمین:ار....
جنی پاشد و جیغ کشید
جنی:آخجون اخجونننننن(با جیغ)
جیمین:اما چه فایده وقتی دیگه قراری نیست ببینمش؟
جنی:اونو بسپارش به منن
جیمین:میخوای چیکار کنی؟
جنی:بالاخره من تو کاره این لبتاپ و هک کردن اینا استادم شمارش دو سوته گیر میارم
جیمین:جنی تو فوقالعاده ای(با خوشحالی)
جنی:تو هم همینطور جیمین شیییی
بغل کردیم همو و جنی از در خارج شد
نمیدونم چرا انقد خوشحالم که ا/ت قراره ببینم
*(ویو ا/ت) *
با لیدیا مشغول زر زدن و غیبت کردن بودیم که یهو گفت
لیدیا:من باید ی موضوعی بهت بگم ا/ت
ا/ت:باز چه غلطی کردی
لیدیا:نه اونجوری که نه راستش من عاش..
تا خواست چیزی بگه جیغی کشیدم و گفتم
ا/ت:تو غلط کردی ببین اسم عشق بیاری پارت
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.