رمان همسر اجباری پارت پنجاه و دو
#رمان_همسر_اجباری #پارت_پنجاه و دو
خسته ام
مثه یه قایقه شکسته ام
که چشم رو درده دنیا بسته ام چشای بسته ی تو کی میبینه غصه ی منو خسته ام
که دیگه کوله بارو بسته ام
غمه تو میمیونه رو دستم
چه بد دادی جواب گریه ها و غصه خوردنو
دلت نخواست بمونیو باهام یه حسه تازه تر بسازی
دلت نخواست خطر کنی بیای همش میترسیدی ببازی
دلت نخواست نگو نشد میشد اگه میخواستی اما رفتی
با اینکه خستم عاشقم
دلم میخواست یه جور دیگه میشد ته مسیر زندگیمون
دلم میخواست تا آخرش یه ریز ادامه داشت این عاشقیمون
دلم میخواست تموم نشه نری تو بهتری از هر کی دیدم حاال میفهمم عاشقم ♫♫♫♫♫♫
آهنگ جدید محمد علیزادرسیدیم در خونه ای که فکر کنم خونه احسان بود.آریا یه تک زنگ زد که اومد پایین بعد دو دیقه.منم وقتی اونو
دیدم که داره سمت ماشین میاد رفتم پایین و عقب نشستم.
اونام خوبن مامان خانم امروز طالیه خونش اومده بود پایین رفت که برشکستم کنه فداش بشم که خیلی قانع وممنون خانواده خوبنسالم آنا خانم خوب هستین حال شما.
هیچی از دنیا چشمشو نمیگیره
آریا:د ببند دیگه همش ور ور ور
احسان -مرتیکه ایکبیری این چه طرز حرف زدن با عشقته ها
تا اونجا کلی با هم کل کل کردن و دست آخر آریا گفت من دیوونه شدم بسه طوری داد زد که سقف ماشین دومتر
رفت هوا.
...
رسیدیم و کنار هم راه میرفتیم و آریا برگشت سمتمون و گفت من اصالحوصله خرید ندارم تو مغازه فرهادم شما
برید من منتظرتونم
احسان-بهتر پسره اخموبیا بریم آجی
احسان؛آنا من تورو خوب میشناسم ترم سه رشته حقوق بچه کرمانشاه یه دختر باتعصب و البته سربه زیر و
متین.حتی یه بارم آرایش کرده دانشگاه ندیدمت تیپ میپ بد ازت ندیدم.دوس دختر کسی نبودی و نیستی.
برگشتم و با دهن باز و تعجب نگاهش کردم و شما اینا رو از کجا میدونی؟.
احسان-خب من االن دانشجوی ترم آخر همون دانشگاه هستم و واسم شناختن تو کار سختی نیس.
من روعین برادرت بدون میدونم که هر دختری اگه این موضوع واسش پیش بیاد همه کسو کارشو از دست میده من
درکت میکنم که ناراحتی .اما...اما با ناراحتی که چیزی درست نمیشه همه چیز گذشت حالو بچسب..
Comments please ^_^
خسته ام
مثه یه قایقه شکسته ام
که چشم رو درده دنیا بسته ام چشای بسته ی تو کی میبینه غصه ی منو خسته ام
که دیگه کوله بارو بسته ام
غمه تو میمیونه رو دستم
چه بد دادی جواب گریه ها و غصه خوردنو
دلت نخواست بمونیو باهام یه حسه تازه تر بسازی
دلت نخواست خطر کنی بیای همش میترسیدی ببازی
دلت نخواست نگو نشد میشد اگه میخواستی اما رفتی
با اینکه خستم عاشقم
دلم میخواست یه جور دیگه میشد ته مسیر زندگیمون
دلم میخواست تا آخرش یه ریز ادامه داشت این عاشقیمون
دلم میخواست تموم نشه نری تو بهتری از هر کی دیدم حاال میفهمم عاشقم ♫♫♫♫♫♫
آهنگ جدید محمد علیزادرسیدیم در خونه ای که فکر کنم خونه احسان بود.آریا یه تک زنگ زد که اومد پایین بعد دو دیقه.منم وقتی اونو
دیدم که داره سمت ماشین میاد رفتم پایین و عقب نشستم.
اونام خوبن مامان خانم امروز طالیه خونش اومده بود پایین رفت که برشکستم کنه فداش بشم که خیلی قانع وممنون خانواده خوبنسالم آنا خانم خوب هستین حال شما.
هیچی از دنیا چشمشو نمیگیره
آریا:د ببند دیگه همش ور ور ور
احسان -مرتیکه ایکبیری این چه طرز حرف زدن با عشقته ها
تا اونجا کلی با هم کل کل کردن و دست آخر آریا گفت من دیوونه شدم بسه طوری داد زد که سقف ماشین دومتر
رفت هوا.
...
رسیدیم و کنار هم راه میرفتیم و آریا برگشت سمتمون و گفت من اصالحوصله خرید ندارم تو مغازه فرهادم شما
برید من منتظرتونم
احسان-بهتر پسره اخموبیا بریم آجی
احسان؛آنا من تورو خوب میشناسم ترم سه رشته حقوق بچه کرمانشاه یه دختر باتعصب و البته سربه زیر و
متین.حتی یه بارم آرایش کرده دانشگاه ندیدمت تیپ میپ بد ازت ندیدم.دوس دختر کسی نبودی و نیستی.
برگشتم و با دهن باز و تعجب نگاهش کردم و شما اینا رو از کجا میدونی؟.
احسان-خب من االن دانشجوی ترم آخر همون دانشگاه هستم و واسم شناختن تو کار سختی نیس.
من روعین برادرت بدون میدونم که هر دختری اگه این موضوع واسش پیش بیاد همه کسو کارشو از دست میده من
درکت میکنم که ناراحتی .اما...اما با ناراحتی که چیزی درست نمیشه همه چیز گذشت حالو بچسب..
Comments please ^_^
۴.۴k
۰۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.